
دربارهی مجله
شماره کنونی
دوره 3 شماره 5 (1403): مجموعه مقالات رفتار و ذهن
چاپ شده:
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
هدف: هدف پژوهش حاضر، تبیین مدل سازگاری زناشویی بر اساس درستکاری اخلاقی و معنویت، با میانجیگری انعطافپذیری شناختی و نقش تعدیلگر عمر زندگی زناشویی بود.
روششناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل تمام زوجین ساکن تهران در سال 1403 بود. نمونهگیری به روش تصادفی خوشهای انجام شد و شامل 453 مرد و 453 زن بود. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامههای سازگاری زناشویی اسپانیر (1986)، التزام به اخلاق جعفری روشن (1395)، معنویت شریفی و همکاران (1392)، و انعطافپذیری شناختی دنیس و وندورال (2010) بود. دادهها با استفاده از همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری در نرمافزارهای SPSS-21 و AMOS-7 تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد مدل مفهومی پژوهش از برازش مناسبی برخوردار بود (RMSEA=0.074، GFI=0.952). بین درستکاری اخلاقی و معنویت با سازگاری زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود داشت. همچنین، درستکاری اخلاقی و معنویت از طریق انعطافپذیری شناختی بر سازگاری زناشویی اثر غیرمستقیم معناداری داشتند. نقش تعدیلگر عمر زناشویی نیز در روابط بین متغیرها تأیید شد.
نتیجهگیری: درستکاری اخلاقی و معنویت از طریق افزایش انعطافپذیری شناختی، میتوانند به بهبود سازگاری زناشویی کمک کنند و این روابط با توجه به طول عمر زناشویی دستخوش تغییر میشوند. تقویت این ابعاد در برنامههای مشاورهای میتواند در ارتقاء رضایت زناشویی مؤثر باشد.
هدف: این مطالعه با هدف بررسی ادغام و پیامدهای هوش مصنوعی در شیوههای درمانی معاصر انجام شده است.
روششناسی: در این پژوهش مروری ابتدا جستجوی مقالات انگلیسی و فارسی زبان نمایه شده در فاصله سالهای 2015 تا 2025 در پایگاههای اطلاعاتی معتبر ملی و بین المللی شامل SID, PubMed, Science Direct, Web of Science و نیز موتور جستجوی Google Scholarبا استفاده از واژگان کلیدی روان درمانی، هوش مصنوعی، اختلالات روانی،شیوههای درمانی معاصر،اینترنت صورت گرفت. مقالات بازیابی و مرور شدند، سپس پیامدهای هوش مصنوعی در شیوههای درمانی معاصر استخراج و تحلیل گردید. در انجام این مطالعه اسنادی کلیه موارد اخلاقی شامل استناد بیطرفانه، اصالت متون و حفظ امانتداری رعایت شده است.
یافتهها: این رویکرد میتواند شکاف موجود در استفاده از فناوریهای هوش مصنوعی در مقایسه با سلامت جسمی را پر کرده و نقش مهمی در بهبود سلامت روان ایفا کند.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که تحقیقات بیشتری برای ارزیابی عوامل تعدیلکننده و تغییرات روان درمانی با ادغام هوش مصنوعی برای کارایی بیشتر آن مورد نیاز است. لذا، بر اساس مرور انجام شده یک دستور کار تحقیقاتی آینده پیشنهاد میشود تا بستری برای پژوهشهای بیشتر در جامعه ایران در این زمینه ایجاد گردد.
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر اضطراب آشکار و پنهان و نشانههای افسردگی در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد بود.
روششناسی: پژوهش حاضر کاربردی از نوع روش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از زنان هم وابستهی دارای همسر معتاد شهر تهران که در 3 ماهه نخست سال 1403 به مراکز گروههای خودیاری مراجعه کردهاند و طی یک مصاحبه اولیه از لحاظ برخورداری شرایط ورود به نمونه آماری مورد گزینش قرار گرفته اند. نمونه پژوهش حاضر عبارت است از 30 نفر که به روش نمونهگیری در دسترس و تقسیم آنها به دو گروه 15 نفری بر مبنای گزینش تصادفی بود. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامههای اضطراب حالت و صفت اشپیل برگر و همکاران (1983)، افسردگی بک و پرسشنامه هموابستگی دیر و رابرت (2000) استفاده شده است. دادهها از طریق تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل دادههای مربوط به پژوهش نشانداد که درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح اضطراب آشکار و پنهان در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد به میزان 51/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p). همچنین، درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح نشانههای افسردگی در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد به میزان 26/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p). نهایتا، درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح اضطراب آشکار و پنهان و نشانههای افسردگی در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد به میزان 71/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p).
نتیجه گیری: یافتههای پژوهش نشان داد که کاربرد مصاحبه انگیزشی بر کاهش اضطراب آشکار و پنهان و نشانههای افسردگی در زنان هموابسته دارای همسر معتاد تأثیر معناداری دارد. این مداخله میتواند به عنوان رویکردی کارآمد در بهبود سلامت روانی و ارتقای کیفیت زندگی این گروه محسوب شود و پیامدهای مفیدی داشته باشد.
هدف: شادکامی یکی از متغیرهای برگرفته از روانشناسی مثبتنگر است که نقش موثری در بهبود بسیاری از ویژگیهای روانشناختی دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرمایه روانشناختی با شادکامی با نقش واسطهای عملکرد خانواده انجام شد.
روش و مواد: مطالعه حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود. جامعه پژوهش همه پرستاران متأهل بیمارستانهای شهر کرمانشاه در سال 1399 بودند. حجم نمونه 75 نفر در نظر گرفته شد که این تعداد با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. ابزارهای این مطالعه شامل پرسشنامههای سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، 2007)، شادکامی آکسفورد (آرگایل و لو، 1990) و سنجش عملکرد خانواده مکمستر (اپستاین و همکاران، 1983) بودند. دادههای پژوهش حاضر با روشهای ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرمافزار SPSS-22 تحلیل شدند.
یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد که سرمایه روانشناختی شامل امیدواری، تابآوری، خوشبینی و خودکارآمدی با شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران رابطه مثبت و معنادار داشتند (05/0P<). همچنین، سرمایه روانشناختی نقش موثری در پیشبینی شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران نداشت (05/0P>)، اما توانست نقش موثری در پیشبینی ترکیب شادکامی و عملکرد خانواده آنان داشته باشد (001/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش، ارتقای سرمایه روانشناختی از طریق کارگاههای آموزشی نقش موثری در بهبود ترکیب شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بدرفتاری روانشناختی و تمایزیافتگی خود و اضطراب اجتماعی با نقش واسطهای انعطافپذیری روانشناختی انجام شد. روششناسی: این یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری شامل تمامی افراد بزرگسال زن و مرد با میانگین سنی ۱۸-۴۰ سال مراجعه کننده به کلینیک درمانی مهر البرز و کلینیک دانشگاه تهران واقع در استان تهران بین سالهای ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول جرسی و مورگان تعداد ۱۴۸ نفر برآورد و نمونهها به روش نمونهگیری هدفمند و با توجه به معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از ۴ پرسشنامه استاندارد شامل: پرسشنامه مقیاس بدرفتاری روانشناختی (AMI24)، مقیاس تمایزیافتگی خود (DSI)، مقیاس انعطافپذیری روانشناختی (CFI)، مقیاس اضطراب اجتماعی (LSAS) جمعآوری شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (معادلات ساختاری) انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-26 و نرم افزار Smart PLS-3.3 انجام شد. یافتهها: در این مطالعه ۱۴۸ نفر (۱۱۷ مرد، ۳۱ زن) مورد مطالعه قرار گرفتند که از این میان ۱/۷۹٪ آنها مرد بودند. همچنین از نظر سطح تحصیلات ۷/۲۷٪ افراد دارای سطح تحصیلات زیر دیپلم، ۵۲٪ دیپلم و ۳/۲۰٪ آنها دارای سطح تحصیلات کاردانی بودند. بر اساس نتایج مقدار R2 برای اضطراب اجتماعی (۶۶۹/۰) و انعطافپذیری روانشناختی (۳۱۸/۰) بسیار بالا بود. اثر غیرمستقیم تمایزیافتگی خود روی اضطراب اجتماعی از طریق انعطافپذیری روانشناختی (۳۷۱/۲t=، ۲۱۴/۰=ضریب بتا) معنیدار است. همچنین بدرفتاری روانشناختی بر انعطافپذیری روانشناختی (۹۶/۱t>، ۸۰۳/۵=ضریب بتا) اثر مثبت و معنیداری دارد. بدرفتاری روانشناختی با ضریب بتا استاندارد ۸۰۳/۵ دارای تاثیر معنیدار مثبت بر انعطافپذیری روانشناختی است (۹۶/۱<t). همچنین انعطافپذیری روانشناختی با ضریب بتا استاندارد ۸۲۵/۵ تاثیر معنیدار مثبت بر اضطراب اجتماعی دارد (۹۶/۱<t). مقدار t غیرمستقیم حاصل از آزمون سوبل برای سنجش معناداری میانجی ۱۱۱/۴ بود. بحث و نتیجهگیری: تمایزیافتگی میتواند بر بدرفتاری روانشناختی و انعطافپذیری روانشناختی تاثیر مثبت داشته باشد. همچنین انعطافپذیری روانشناختی میتواند رابطه تمایزیافتگی و بدرفتاری روانشناختی را میانجیگری نماید.
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن شهر خمین است. روششناسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروههای کنترل و آزمایش بود. جامعه آماری تحقیق را زنان چاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 2 شهر تهران در سال 1402 تشکیل دادند. روش نمونهگیری هدفمند و براساس معیارهای ورود و خروج بوده که حجم نمونه با استفاده از نرم افزار Gpower تعیین و به صورت تصادفی ساده به دو گروه کنترل و آزمایشی تقسیم شدند. پرسشنامههای اضطراب، پرسشنامه باورهای فراشناختی، پرسشنامه باورهای فراهیجانی و پرسشنامه اختلال خوردن در اختیار آزمودنیهای گروه تجربی و کنترل به صورت پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفت. ده جلسه درمان پذیرش و تعهد براساس نظریه فورامن و هربرت بر روی آزمودنیهای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیهوتحلیل دادههای تحقیق از تحلیل کوواریانس استفاده شد. تمام عملیات آماری پژوهش با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 25 با سطح معنیداری 05/0>P در نظر گرفته شد. یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت میانگین نمرههای پسآزمون اضطراب، باورهای فراشناختی، فراهیجان مثبت، فراهیجان منفی و اختلال خوردن در دو گروه آزمایش و کنترل معنادار است (05/0>P). نتیجهگیری: با توجه به نتایج تحقیق میتوان گفت که درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن تأثیر دارد.
هدف:هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش خودشفقتورزی بر حس امنیت و اهمالکاری تحصیلی در دانشآموزان دختر متوسطه دوم آموزش و پرورش منطقه 6 تهران بوده است.
روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات آزمایشی با طرح شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه دوم منطقه 6 شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود. از این میان تعداد 60 نفر با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای آموزش خودشفقتورزی را کسب کردند. دو گروه آزمایش و کنترل در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به مقیاس اهمالکاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) و مقیاس حس امنیت ادمونسون (1999) پاسخ دادند. دادههای جمع آوری شده با تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: یافتههای پژوهش نشان داد که بین حس امنیت و اهمالکاری تحصیلی گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشته و میانگین نمرات اهمالکاری تحصیلی در گروه آزمایش کاهش و حس امنیت در این گروه افزایش یافته بود (05/0p<).
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت که آموزش مبتنی بر شفقتورزی بر افزایش حس امنیت و کاهش اهمالکاری تحصیلی دانشآموزان دختر متوسطه دوم منطقه 6 تهران تاثیر دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر آموزش مهارتهای توجه آگاهی و بازیهای شناختی رفتاری بر حل مساله در دانش آموزان ابتدایی انجام شد. روششناسی: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمع آوری دادهها از طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی (کلاس 4 تا 6) منطقه 7 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402، تشکیل دادند که از بین آنها، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش توجه آگاهی به مدت 12 جلسه 90 دقیقهای و گروه آزمایش بازیهای شناختی رفتاری نیز 12 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه حل مسئله (هپنر و پترسون،1987) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرمافزار spss-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) انجام گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که هر دو مداخله به کار رفته در این پژوهش میتوانند به طور معناداری حل مساله دانش آموزان ابتدایی را بهبود بخشند. با این تفاوت که میزان تغییر در حل مساله در گروه بازی درمانی بازیهای شناختی رفتاری بهبود بیشتری نسبت به آموزش مهارتهای توجه آگاهی داشته است (0.01 > p). نتیجهگیری: این یافتهها نشاندهنده اهمیت توجه آگاهی در فرآیند یادگیری و حل مسأله در سنین ابتدایی است و میتواند به عنوان مبنای طراحی برنامههای آموزشی مؤثر برای دانشآموزان مورد استفاده قرار گیرد.
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمود.
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
تعداد دورهها
3
تعداد شمارهها
11
درصد پذیرش
24