هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش راهبردهای یادگیری در پیشبینی سازگاری تحصیلی و انعطافپذیری تحصیلی دانشآموزان دوره دوم ابتدایی شهرستان دلفان بود.
روششناسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و در قالب تحقیقات کاربردی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر و پسر پایه چهارم تا ششم ابتدایی در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود. از بین ۱۶۳۱ نفر، تعداد ۳۷۱ نفر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه راهبردهای یادگیری پینتریچ و دی گروت (۱۹۹۰)، پرسشنامه انعطافپذیری تحصیلی دنیس و وندر وال (۲۰۱۰) و پرسشنامه سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک (۱۹۸۴) بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS.v21 و روشهای آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد راهبردهای یادگیری توانستند سهم معناداری در پیشبینی سازگاری تحصیلی (با ضریب تعیین 0.589، β=0.768، p<0.01) و همچنین انعطافپذیری تحصیلی (با ضریب تعیین 0.648، β=0.805، p<0.01) ایفا کنند. این یافتهها حاکی از نقش کلیدی راهبردهای شناختی، فراشناختی و مدیریت منابع در ارتقاء ابعاد روانشناختی و تحصیلی دانشآموزان بود.
نتیجهگیری: راهبردهای یادگیری میتوانند بهعنوان عاملی مؤثر در افزایش میزان سازگاری تحصیلی و تقویت انعطافپذیری شناختی دانشآموزان مورد استفاده قرار گیرند. آموزش این راهبردها در نظام آموزشی رسمی میتواند به بهبود عملکرد تحصیلی و توانمندیهای روانشناختی دانشآموزان کمک کند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش بازسازی شناختی بر دلزدگی تحصیلی و اهمالکاری تحصیلی دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر بابل بود.
روششناسی: این مطالعه به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی ۱۴۰۲.۱۴۰۳ بود که از میان آنها ۳۰ نفر بهصورت در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دلزدگی تحصیلی پکران (۲۰۰۲) و پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (۱۹۸۴) بود. گروه آزمایش در ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای آموزش بازسازی شناختی مبتنی بر مدل بک شرکت کردند. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تکمتغیری انجام گرفت.
یافتهها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش بازسازی شناختی تأثیر معناداری بر کاهش دلزدگی تحصیلی (F=62.435, p<0.001, η²=0.351) و اهمالکاری تحصیلی (F=58.324, p<0.001, η²=0.210) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل داشته است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش، آموزش بازسازی شناختی میتواند بهعنوان یک مداخله مؤثر در کاهش دلزدگی و اهمالکاری تحصیلی در میان دانشآموزان مورد استفاده قرار گیرد و به بهبود عملکرد تحصیلی و سلامت روانی آنان کمک کند.
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر بر هوش سیال دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهر تهران بود.
روششناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری دادهها در زمره پژوهشهای شبه آزمایشی با الگوی پیش آزمون پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوره دوم ابتدایی (10 تا 12 سال) شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود. تعداد 40 نفر از این دانش آموزان با روش خوشهای مرحلهای انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گردآوری دادهها با آزمون چندوجهی هوش سیال ماهر (MMFIT) صورت گرفت. گروه آزمایش بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر را طی 14 جلسه 90 دقیقهای دریافت کردند. گروه کنترل در این فاصله مداخلهای دریافت نکردند. تجزیه و تحلیل دادهها با تحلیل واریانس آمیخته چندمتغیره و نرم افزار SPSS نسخه 27 انجام شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بسته مداخله روانی-تربیتی هوش متبلور ماهر بر ابعاد هوش سیال (22/0=h2 تا 83/0=h2) تأثیر معناداری دارد (001/0>P).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر بر افزایش هوش سیال (ادراک، استدلال، توجه، حافظه و سرعت پردازش) کودکان 10 تا 12 سال موثر است و میتواند به عنوان یک مداخله اثربخش در این گروه سنی مورد استفاده قرار گیرد.
هدف: هدف این پژوهش بررسی و مقایسه اختلالات جنسی ناشی از مصرف بوپرونورفین و اپیوم در افراد وابسته به مواد مخدر بود.
روششناسی: این پژوهش بهصورت مرور نظاممند طراحی شده است. دادهها با جستجوی مقالات علمی منتشرشده در پایگاههای معتبری همچون PubMed، Scopus، Web of Science و Google Scholar گردآوری شدند. کلمات کلیدی مانند Buprenorphine، Opium، Sexual Dysfunction و Libido مورد استفاده قرار گرفتند. معیارهای ورود شامل مطالعات انسانی و حیوانی درباره اثرات این دو ماده بر عملکرد جنسی بوده و مطالعات دارای دادههای ناقص حذف شدند.
یافتهها: نتایج بررسیها نشان داد که هر دو ماده تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد جنسی دارند. بوپرونورفین با اثر بر گیرندههای اوپیوئیدی و کاهش سطح دوپامین و تستوسترون موجب کاهش میل جنسی، اختلال در نعوظ و ارگاسم میشود. در مقابل، اپیوم در مصرف کوتاهمدت ممکن است موجب افزایش موقت میل جنسی شود ولی در مصرف مزمن موجب کاهش تحریکپذیری، اختلالات ارگاسم، انزال و افت کیفیت اسپرم میشود. همچنین، اضطراب، افسردگی و استرس جنسی در میان مصرفکنندگان هر دو ماده شایع گزارش شده است.
نتیجهگیری: اختلالات جنسی ناشی از مصرف بوپرونورفین و اپیوم به دلایل هورمونی، روانی و عصبی، بهویژه در مصرف مزمن، میتواند تأثیرات پایداری بر سلامت جنسی افراد داشته باشد. شناخت تفاوتهای اثرگذاری این دو ماده برای انتخاب درمانهای مؤثرتر و مداخلات هدفمند در فرآیند ترک اعتیاد ضروری است.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تنظیم هیجان رفتاری و خودانگاره در پیشبینی خشم پنهان در نوجوانان بود.
مواد و روش: مطالعه حاضر از نوع همبستگی-توصیفی بود. جامعه آماری شامل نوجوانان ۱۳ تا ۱۸ سال ساکن شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ بود. با استفاده از جدول مورگان و روش نمونهگیری تصادفی، تعداد ۴۱۰ نفر انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامه خشم درونریزیشده، پرسشنامه تنظیم هیجان رفتاری، و پرسشنامه خودانگاره بک بود. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره در نرمافزار SPSS نسخه ۲۷ تحلیل شدند.
یافتهها: بین خشم پنهان و تنظیم هیجان رفتاری رابطه منفی و معناداری مشاهده شد (r = -0.48, p < 0.01). همچنین، خشم پنهان با خودانگاره نیز همبستگی منفی و معنادار داشت (r = -0.41, p < 0.01). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که تنظیم هیجان رفتاری (β = -0.34, p < 0.01) و خودانگاره (β = -0.31, p < 0.01) بهصورت معناداری توانستند ۲۹ درصد از واریانس خشم پنهان را تبیین کنند (R² = 0.29, F = 82.46, p < 0.01).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد که تنظیم هیجان رفتاری و خودانگاره نقش معناداری در پیشبینی خشم پنهان نوجوانان دارند. تقویت مهارتهای تنظیم هیجان و بهبود تصویر ذهنی از خود میتواند از راهبردهای مؤثر در کاهش خشم پنهان و پیامدهای روانی آن در نوجوانان باشد.
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی واقعیتدرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر معنای زندگی در سالمندان مراجعهکننده به مراکز روزانه توانبخشی در تهران بود.
روششناسی: این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. ۹۰ سالمند (۶۵ تا ۸۰ سال) با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) تقسیم شدند. گروههای آزمایش، به ترتیب تحت آموزش ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای واقعیتدرمانی و درمان پذیرش و تعهد قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه معنای زندگی استیگر و همکاران (۲۰۰۶) بود. دادهها با تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که در مراحل پسآزمون و پیگیری، تفاوت معناداری در نمرات معنای زندگی بین گروههای آزمایش و گروه کنترل وجود داشت (P<0.05). هر دو روش درمانی باعث افزایش معنادار در مؤلفههای «وجود معنا» و «جستجوی معنا» شدند. مقایسه بین دو رویکرد درمانی نشان داد تفاوت معناداری در تأثیر آنها بر معنای زندگی وجود ندارد (P>0.05)، اما هر دو در مقایسه با گروه گواه تأثیر مثبت و پایداری داشتند.
نتیجهگیری: واقعیتدرمانی و درمان پذیرش و تعهد هر دو در ارتقاء معنای زندگی سالمندان مؤثر هستند و میتوانند به عنوان مداخلات روانشناختی مؤثر در مراکز توانبخشی سالمندان مورد استفاده قرار گیرند.
هدف: هدف از پژوهش حاضر، پیشبینی نشانههای وسواس جبری بر اساس حساسیت اضطرابی و نقصهای شناختی بود.
روشها و مواد: این مطالعه توصیفی-همبستگی بر روی ۴۰۰ شرکتکننده بزرگسال ساکن تهران انجام شد که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده و بر مبنای جدول مورگان و کرجسی انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس نشانههای وسواس جبری (OCI-R)، مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI-3) و پرسشنامه نقصهای شناختی (CFQ) استفاده شد. دادهها با نرمافزار SPSS-27 و با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین حساسیت اضطرابی و نشانههای وسواس جبری (r=.54, p<.01) و بین نقصهای شناختی و نشانههای وسواس جبری (r=.48, p<.01) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که حساسیت اضطرابی (β=.42, p<.001) و نقصهای شناختی (β=.36, p<.001) پیشبینیکنندههای معنادار نشانههای وسواس جبری هستند و مدل کلی قادر به تبیین ۳۴ درصد از واریانس نشانههای وسواس جبری بود (R²=.34).
نتیجهگیری: حساسیت اضطرابی و نقصهای شناختی نقش معناداری در پیشبینی شدت نشانههای وسواس جبری دارند؛ بنابراین مداخلات درمانی باید به بهبود این مؤلفهها توجه ویژه داشته باشند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش نشانههای اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی در پیشبینی واکنشپذیری بین فردی بود.
روشها و مواد: مطالعه حاضر به شیوه توصیفی-همبستگی انجام شد. نمونهای شامل 380 نفر از بزرگسالان ساکن تهران بر اساس جدول مورگان و کرجسی انتخاب شد. ابزارهای گردآوری دادهها شامل مقیاس واکنشپذیری بین فردی (IRI)، مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز (LSAS) و مقیاس پریشانی هیجانی کسلر (K10) بودند. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه با نرمافزار SPSS-27 صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین نشانههای اضطراب اجتماعی و واکنشپذیری بین فردی (r=-0.46، p<0.01) و بین پریشانی هیجانی و واکنشپذیری بین فردی (r=-0.41، p<0.01) رابطه منفی معناداری وجود داشت. مدل رگرسیون چندگانه معنادار بود (F=66.21، p<0.01) و نشانههای اضطراب اجتماعی (β=-0.37، p<0.01) و پریشانی هیجانی (β=-0.29، p<0.01) به طور معناداری واکنشپذیری بین فردی را پیشبینی کردند.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان میدهد که سطوح بالاتر اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی با واکنشپذیری بین فردی پایینتر همراه است، بنابراین در مداخلات روانشناختی برای بهبود روابط بین فردی توجه به این متغیرها ضروری است.
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمود.
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
تعداد دورهها
3
تعداد شمارهها
11
درصد پذیرش
24