اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن شهر خمین
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن شهر خمین است. روششناسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروههای کنترل و آزمایش بود. جامعه آماری تحقیق را زنان چاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 2 شهر تهران در سال 1402 تشکیل دادند. روش نمونهگیری هدفمند و براساس معیارهای ورود و خروج بوده که حجم نمونه با استفاده از نرم افزار Gpower تعیین و به صورت تصادفی ساده به دو گروه کنترل و آزمایشی تقسیم شدند. پرسشنامههای اضطراب، پرسشنامه باورهای فراشناختی، پرسشنامه باورهای فراهیجانی و پرسشنامه اختلال خوردن در اختیار آزمودنیهای گروه تجربی و کنترل به صورت پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفت. ده جلسه درمان پذیرش و تعهد براساس نظریه فورامن و هربرت بر روی آزمودنیهای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیهوتحلیل دادههای تحقیق از تحلیل کوواریانس استفاده شد. تمام عملیات آماری پژوهش با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 25 با سطح معنیداری 05/0>P در نظر گرفته شد. یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت میانگین نمرههای پسآزمون اضطراب، باورهای فراشناختی، فراهیجان مثبت، فراهیجان منفی و اختلال خوردن در دو گروه آزمایش و کنترل معنادار است (05/0>P). نتیجهگیری: با توجه به نتایج تحقیق میتوان گفت که درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن تأثیر دارد.
مقایسه تاثیر آموزش مهارت های توجه آگاهی و بازی های شناختی رفتاری بر حل مساله در دانش آموزان ابتدایی
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر آموزش مهارتهای توجه آگاهی و بازیهای شناختی رفتاری بر حل مساله در دانش آموزان ابتدایی انجام شد. روششناسی: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمع آوری دادهها از طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی (کلاس 4 تا 6) منطقه 7 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402، تشکیل دادند که از بین آنها، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش توجه آگاهی به مدت 12 جلسه 90 دقیقهای و گروه آزمایش بازیهای شناختی رفتاری نیز 12 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه حل مسئله (هپنر و پترسون،1987) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرمافزار spss-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) انجام گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که هر دو مداخله به کار رفته در این پژوهش میتوانند به طور معناداری حل مساله دانش آموزان ابتدایی را بهبود بخشند. با این تفاوت که میزان تغییر در حل مساله در گروه بازی درمانی بازیهای شناختی رفتاری بهبود بیشتری نسبت به آموزش مهارتهای توجه آگاهی داشته است (0.01 > p). نتیجهگیری: این یافتهها نشاندهنده اهمیت توجه آگاهی در فرآیند یادگیری و حل مسأله در سنین ابتدایی است و میتواند به عنوان مبنای طراحی برنامههای آموزشی مؤثر برای دانشآموزان مورد استفاده قرار گیرد.
مدل اهمالکاری تحصیلی بر اساس جو مدرسه، حمایت اجتماعی و انسجام روانی: نقش واسطهای نیازهای اساسی روانشناختی
هدف: این پژوهش با هدف مدل اهمالکاری تحصیلی بر اساس جو مدرسه، حمایت اجتماعی و انسجام روانی: نقش واسطهای نیازهای اساسی روانشناختی انجام شد.
روششناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، بنیادی و از نظر شیوۀ گردآوری و تحلیل اطّلاعات، توصیفی از نوع همبستگی و مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر متوسطه دوم ناحیه یک شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 که بصورت نمونهگیری طبقهای انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل رضایت آگاهانه، قرار داشتن در متوسطه دوم و داشتن سلامت روانی بر اساس پرونده سلامت و معیارهای خروج از مطالعه شامل عدم امضای رضایتنامه شرکت در پژوهش، عدم همکاری و تکمیل پرسشنامهها بهصورت ناقص بود. ابزار تحقیق پرسشنامههای پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی، پرسشنامه تنظیم هیجان، پرسشنامه انسجام روانی، مقیاس حمایت اجتماعی و مقیاس جو مدرسه بودند. تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS.v24 و AMOS.v23 انجام شد. سطح معناداری در این مطالعه نیز 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که جو مدرسه بر اهمالکاری تحصیلی به طور مستقیم و غیر مستقیم اثر میگذارد و مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت که بهبود نیازهای اساسی روان شناختی در دانش آموزان باعث کاهش اهمال کاری تحصیلی آنها میشود. از سوی دیگر بهبود و افزایش جو مدرسه در دانش آموزان باعث کاهش اثرات مخرب و منفی اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان میگردد. هم چنین بهبود همزمان نیازهای اساسی روان شناختی و متغیرجو مدرسه باعث کاهش اثرات زبان بار اهمال کاری تحصیلی میشود. همینطور مدل ساختاری پژوهش حاضر در تبیین و پیش بینی اهمالکاری تحصیلی دانش آموزان کارآمد بوده است.
مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت اضطراب ناشی از فرزندکنکوری با آموزشپذیرش و تعهد بر انطباقپذیری والدگری، جهتگیری والدگری و نشخوارهای والدگری مادران دارای فرزند کنکوری
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت اضطراب ناشی از فرزندکنکوری با آموزش پذیرش و تعهد بر انطباق پذیری والدگری، جهتگیری والدگری و نشخوارهای والدگری مادران دارای فرزند کنکوری انجام شد.
روششناسی: روش تحقیق آزمایشی (طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل) همراه با مرحله پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت بود از کلیه مادران دارای فرزند کنکوری در سال 1402 بود. به منظور انتخاب نمونه از بین این مادران 60 مادر به شکل در دسترس انتخاب شدند سپس این مادران در سه گروه پژوهش (گروه بستهی اموزشی مدیریت اضطراب، گروه آموزش پذیرش و تعهد و گروه کنترل) گمارش شدند (هر گروه بیست نفر). هر دو گروه آزمایشی در حالیکه گروه گواه در لیست انتظار یود گروههای آزمایشی مداخلههای آموزشی را دریافت کردند. هر سه گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط ابزارهایی پژوهش ارزیابی شذند. این ابزارها عبارت بودند از انطباقپذیری (یوسفی و همکاران، 2011)، جهتگیری والدگری (صادقی و همکاران، 1400) و نشخوارهای فکری والدگری (یوسفی و همکاران، 1388). برای تجزیه تحلیل دادههای از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس با اندازههای تکراری) استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که هر دو روش بر بهبود متغیرهای وابسته موثر بودهاند به جز روش مدیریت اضطراب که بر جهتگیری والدگری اثر معنادار نداشته است. بین اثربخشی دو روش بر انطباقپذیری والدگری و نشخوارهای فکری والدگری تفاوت معنادری نبود.
نتیجهگیری: با توجه به این یافته های پیشنهاد میشود مشاوران مدرسه از این روشها برای بهبود انطباقپذیری والدگری و نشخوارهای فکری والدگری بهره ببرند.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی و ذهنآگاهی برافسردگی زنان مبتلا به دیابت بارداری
هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی و ذهنآگاهی بر افسردگی زنان مبتلا به دیابت بارداری صورت گرفت.
روششناسی: این پژوهش از نوع شبهآزمایشی بود. جامعه آماری زنان مبتلا به دیابت بارداری مراجعهکننده به شبکه بهداشت و درمان ری بودند. با استفاده از نمونهگیری دردسترس۴۵ نفر انتخاب و بهصورت تصادفی ذر سه گروه ذهنآگاهی، شناخت درمانی و کنترل گمارش شدند. پیشآزمون شامل پرسشنامه افسردگی ادینبورگ اجرا شد. هر یک از گروههای ذهنآگاهی و شناخت درمانی ۸ جلسه ۶۰ دقیقهای دو بار در هفته دریافت نمودند. پسآزمون بلافاصله بعد از انجام مداخلات انجام شد. پس از یک ماه آزمون پیگیری اجرا شد. معیارهای ورود به مطالعه عبارتاند از؛ سن ۱۸-۳۵ سال، ترم بارداری ۲۴ تا ۲۸ هفته، توانایی حداقل خواندن و نوشتن.معیارهای خروج از پژوهش؛ عدم حضور در جلسات درمانی بیش از ۲ جلسه، دریافت داروی مؤثر بر روان، دریافت رواندرمانی همزمان یا در یک سال اخیر، مواجهه با استرسورهای مهم و پیشبینینشده. تجزیهوتحلیل دادهها به روش تحلیل واریانس و با نرمافزار SPSS25 انجام شد.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت معنا داری بین سه گروه در پس آزمون و پی گیری وجود دارد (0.01>p). در آزمون تعقیبی بنفرونی معلوم شد که شناخت درمانی در مقایسه با ذهن آگاهی برای افسردگی اثربخشی بیشتری دارد (0.01>p). همچنین هر دو روش ذهن آگاهی (0.01>p)و شناخت درمانی (0.01>p) در بهبود افسردگی موثر بودند و در پیگیری این اثرات تداوم داشت(0.01>p).
نتیجه گیری: شناخت درمانی در بهبود افسردگی دیابت بارداری اثربخشی بیشتری نسبت به ذهن اگاهی نشان داد. همچنین هر دو روش در بهبود افسردگی موثر بودند.
مدل یابی بخشش بر اساس هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با میانجیگری احساس گناه در دانشجویان
هدف: هدف پژوهش حاضر، مدل یابی بخشش بر اساس هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با میانجیگری احساس گناه بوده است.
روششناسی: جامعه آماری پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر، شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به تعداد 10000 دانشجو که در سال تحصیلی 1401-1402 در دانشگاه مشغول تحصیل بودهاند. تعداد نمونه آماری این پژوهش (24*20)، 480 نفر از دانشجویان در نظر گرفته شده است. برای جمعآوری دادههای موردنیاز از مطالعات کتابخانهای و میدانی استفاده شده است.ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه هوش معنوی عبدالله زاده (1387)، هوش اخلاقی لنیک و کیل (2005)، رشد اجتماعی وایلند (1953)، بخشش هارتلند (2005)، احساس گناه گوکلر و جونز (1988) بوده است. آزمونهای مورد استفاده شامل تحلیل عاملی تأییدی، نیکویی برازش، ضرایب مسیر و معنیداری، شاخصهای نیکویی برازش، آزمون کولموگروف اسمیرنوف، ضریب همبستگی پیرسون و شاخصهای نیکویی برازش بود.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داده است: بین هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با احساس گناه رابطه منفی وجود دارد. بین هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با بخشش رابطه مثبت وجود دارد. بین احساس گناه با بخشش رابطه مثبت وجود دارد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی به طور مثبت بر بخشش تأثیر دارند، در حالی که احساس گناه نقش میانجی در این رابطه ایفا میکند.
اعتبارسنجی الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا و بررسی تطبیقی آن با رویکردهای شناختی و انسان گرایانه
هدف: پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا و بررسی تطبیقی آن با رویکردهای شناختی و انسانگرایانه انجام شد.
روششناسی: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و همچنین، به لحاظ نوع دادهها، آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی که در بخش کیفی فراترکیب و در بخش کمی توصیفی-پیمایشی بود. جامعة مورد مطالعه در بخش کیفی شامل مبانی نظری و پیشینه مرتبط پایگاههای داده داخلی (1380-1402) و خارجی (2000-2023) و در بخش کمی شامل اساتید رشتههای علوم تربیتی در دانشگاههای آزاد اسلامی بود. حجم نمونه در بخش کیفی حذف سیستماتیک بر اساس نمودار جریان مدل پریزما و در بخش کمی 20 نفر بر اساس نمونهگیری هدفمند و اصل اشباع انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها در بخش کیفی اسناد کتابخانهای و در بخش کمی پرسشنامه سنجش اعتبار الگو بود. در بخش کیفی بهمنظور محاسبه روایی چکلیست 27 موردی بر اساس مدل پریزما و برای محاسبه پایایی روش ضریب کاپای کوهن استفاده شد و در بخش کمی بهمنظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و سازه و همینطور بهمنظور محاسبه پایایی از ضرایب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزارها بود. روش تجزیهوتحلیل دادهها تحلیل مضمون (مضامین پایه، فراگیر و سازمان دهنده) بود.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان دادند که الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا دارای ابعاد بعد اجتماعی شخصیت انسان، خودآگاهی و شناخت خویشتن، مدیریت عواطف و تعادل درونی و تجربه و درسآموزی از زندگی بود که این ابعاد دارای مؤلفههای همدلی و ارتباط با دیگران، تعهد اجتماعی و احساس تعلق، تعامل سازنده و همکاری، ارزشهای اخلاقی و معنوی، والایش و تعالی روحی انسان، تفکر و خردورزی، پذیرش مسئولیتهای فردی و عدم فرافکنی، رشد و شکوفایی فردی، انتقادپذیری، عدم عیبجویی، تنظیم هیجانی، ابراز مناسب هیجانات، بهزیستی، دلبستگی، رویکردها و نگرشها و مدیریت چالشها بود.
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان دادند که الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا شامل ابعاد مختلفی مانند آگاهی از خود، تنظیم هیجانی، تعاملات اجتماعی، و رشد فردی است که با مؤلفههای رویکردهای شناختی و انسانگرایانه همپوشانی دارد. این نتایج میتوانند در حوزههای آموزش، روانشناسی شخصیت، و توسعه فردی مورد استفاده قرار گیرند.
مقایسه زوج درمانی با رویکرد طرحواره درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه زوج درمانی با رویکرد طرحواره درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق انجام شد.
روششناسی: این پژوهش از انواع تحقیقات نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان در آستانه طلاق شهر همدان تشکیل داد. از جامعه آماری مذکور با توجه به روش تحقیق حجم 60 نفر از زنان دارای تعارض زناشویی انتخاب شدند و به 4 گروه (یک گروه آزمایش و یک گروه گواه برای طرحواره درمانی، یک گروه آزمایش و یک گروه گواه برای زوج درمانی به روش گاتمن) انتخاب و به صورت تصادفی تقسیم و برنامه مداخله اجرا، سپس پس آزمون اجرا شد. ابزار پژوهش شامل برنامه آموزش طرحواره درمانی (یانگ و گلوسکو و ویشار،1990)و برنامه زوج درمانی گاتمن بر اساس نظریه خانه امن رابطه (گاتمن و گاتمن، 2017) و پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی ذاکر و براتی (۱۳۸۷) بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره با نرمافزار spss نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد بین دو گروه زوج درمانی با رویکرد طرحواره درمانی و روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی تفاوت معنیداری دیده نمیشود. زوج درمانی با رویکرد طرحواره درمانی در بهبود تعارضات زناشویی تأثیر معناداری دارد. زوج درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق تأثیر دارد. زوج درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی تأثیر معناداری دارد.
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که هر دو روش زوجدرمانی با رویکرد طرحوارهدرمانی و روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی زنان آستانه طلاق مؤثر هستند و تفاوت معناداری بین آنها وجود ندارد.

دربارهی مجله
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمود.
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
- جنبه های روان شناختی و روان فیزیولوژیکی بیمار یهای مزمن
- استرس، اضطراب و مکانیزم های دفاعی
- مدل های رفتاری، شناختی و اجتماعی مرتبط با روان درمانی
- فرایندهای روانی و تداوم اختلالات روانی و بیماری های تهدید کننده سلامت روان
- مداخلات روان شناختی در درمان بیماری های تهدید کننده سلامتی
- مطالعات با روش شناسی کیفی و ترکیبی در حوزه روان شناسی و روان درمانی
- توسعه مطالعات میان رشته ای در حوزه سلامت
- توجه، ادارک،حافظه، کارکردهای اجرایی، بازتوانی شناختی
- مدل ها و فرایندهای شناختی در اختلال های هیجانی.