اثربخشی هیپنوتراپی شناختی–رفتاری بر تنظیم هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان دارای اختلال یادگیری
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی هیپنوتراپی شناختی–رفتاری بر تنظیم هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان دارای اختلال یادگیری بود. روششناسی: پژوهش حاضر بهصورت نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون و گروه کنترل انجام شد. جامعه شامل دانشآموزان پایه نهم دارای اختلال یادگیری بود و ۳۰ دانشآموز با نمرات پایین تنظیم هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی بهصورت تصادفی در دو گروه تقسیم شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه ۶۰ دقیقهای هیپنوتراپی شناختی–رفتاری دریافت کرد و گروه کنترل هیچ مداخلهای نداشت. ابزارها شامل پرسشنامه تنظیم هیجانی و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی بود. تحلیل دادهها با آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد هیپنوتراپی شناختی–رفتاری موجب بهبود معنادار تنظیم هیجانی و افزایش خودکارآمدی تحصیلی در گروه آزمایش شد. میزان اثر مداخله در هر دو متغیر چشمگیر بود و میانگین پسآزمون در گروه آزمایش نسبت به کنترل افزایش قابل توجهی داشت. نتیجهگیری: هیپنوتراپی شناختی–رفتاری میتواند رویکردی مؤثر برای بهبود مهارتهای هیجانی و ارتقای خودکارآمدی تحصیلی دانشآموزان دارای اختلال یادگیری باشد و در مداخلات مدرسهمحور و برنامههای توانبخشی قابل استفاده است.
رابطه هوش هیجانی، نشخوار فکری و صمیمیت زناشویی با کیفیت زندگی پرستاران شهر رشت
هدف: هدف این پژوهش بررسی رابطه هوش هیجانی، نشخوار فکری و صمیمیت زناشویی با کیفیت زندگی پرستاران شهر رشت است. روششناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و از نظر هدف کاربردی است. جامعه آماری شامل کلیه پرستاران شاغل در بیمارستانهای دولتی شهر رشت در سال ۱۴۰۴ (۲۶۵۰ نفر) بود. نمونهگیری به روش غیر احتمالی در دسترس انجام شد و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران محدود ۳۳۶ نفر تعیین گردید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (۱۹۹۶)، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری و گریوز (۲۰۰۵)، پرسشنامه نشخوار فکری نولن-هوکسما و مارو (۱۹۹۱) و پرسشنامه صمیمیت زناشویی والکر و تامپسون (۱۹۸۳) بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ و آزمونهای رگرسیون چند متغیره تحلیل شد. یافتهها: نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد هوش هیجانی با کیفیت زندگی پرستاران رابطه مثبت و معناداری دارد (R=0.493, p<0.001) و ۳۴.۶ درصد از تغییرات کیفیت زندگی را تبیین میکند. نشخوار فکری با کیفیت زندگی رابطه منفی و معنادار داشت (R=0.325-, p<0.001) و ۲۴.۷ درصد از واریانس کیفیت زندگی را توضیح داد. همچنین صمیمیت زناشویی با کیفیت زندگی رابطه مثبت و معناداری نشان داد (R=0.419, p<0.001) و ۳۲.۸ درصد از تغییرات کیفیت زندگی را پیشبینی نمود. نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهد هوش هیجانی و صمیمیت زناشویی نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی پرستاران دارند، درحالیکه نشخوار فکری این کیفیت را کاهش میدهد. توجه به عوامل روانشناختی و طراحی برنامههای آموزشی مرتبط میتواند به ارتقای کیفیت زندگی و سلامت روانی پرستاران کمک کند.
پیشبینی تحمل درد بر اساس سلامت معنوی و خودکارآمدی در بیماران سرطانی
هدف: هدف پژوهش، پیشبینی میزان تحمل درد بیماران سرطانی بر اساس سلامت معنوی و خودکارآمدی بود. روششناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل ۲۶۰ بیمار سرطانی مراجعهکننده به بیمارستان نمازی شیراز در سال ۱۴۰۳ بود که بر اساس جدول مورگان، ۱۵۰ نفر بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تحمل درد سالیوان و همکاران (۱۹۹۵)، پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون (۱۹۸۲) و پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران (۱۹۸۲) بود. دادهها با نرمافزار SPSS در دو سطح توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد بین سلامت معنوی و تحمل درد رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (r=0.285، p=0.001). همچنین سلامت وجودی با تحمل درد رابطه مثبت و معنادار داشت (r=0.376، p=0.001). رابطه خودکارآمدی و تحمل درد نیز مثبت و معنادار بود (r=0.483، p=0.001). در رگرسیون همزمان، سلامت معنوی و خودکارآمدی توانستند ۳۶ درصد از واریانس تحمل درد را تبیین کنند (R²=0.36). سلامت معنوی (β=0.328، p=0.001) و خودکارآمدی (β=0.365، p=0.001) هر دو پیشبینیکننده مثبت و معنادار تحمل درد بودند. همچنین در تحلیل جداگانه، سلامت معنوی ۲۰ درصد و خودکارآمدی ۲۳ درصد از واریانس تحمل درد را بهطور مستقل تبیین کردند. نتیجهگیری: یافتهها نشان داد سلامت معنوی و خودکارآمدی نقش تعیینکنندهای در افزایش تحمل درد بیماران سرطانی دارند و میتوانند در طراحی مداخلات روانشناختی و معنوی برای بهبود سازگاری بیماران با درد مورد استفاده قرار گیرند.
مقایسه تأثیر بازآموزی اسنادی و بازیدرمانی مبتنی بر رویکرد شناختی–رفتاری بر حل مسئله دانشآموزان دارای اختلال یادگیری خاص دوره دوم ابتدایی
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه تأثیر بازآموزی اسنادی و بازیدرمانی مبتنی بر رویکرد شناختی–رفتاری بر مهارت حل مسئله در دانشآموزان دارای اختلال یادگیری خاص بود. روششناسی: این مطالعه از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری سهماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دارای اختلال یادگیری خاص در پایه دوم ابتدایی شهر ساری در سال 1404 بود. نمونهای شامل 45 نفر از دانشآموزان با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در سه گروه 15 نفره (بازآموزی اسنادی، بازیدرمانی شناختی–رفتاری، و کنترل) گمارده شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه حل مسئله هپنر و پترسن (1982) و پرسشنامه اختلال یادگیری خاص کلورادو ویلکات و همکاران (2011) بود. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد بین میانگین نمرات حل مسئله در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.001). هر دو نوع مداخله موجب بهبود مهارت حل مسئله شدند، اما اثربخشی بازیدرمانی شناختی–رفتاری بهطور معناداری بیش از بازآموزی اسنادی بود. اثر مداخله بر اساس شاخص اتای جزئی 0.879 گزارش شد که نشانگر تأثیر قوی و پایدار مداخلات بر مهارت حل مسئله است. نتیجهگیری: بازآموزی اسنادی و بازیدرمانی شناختی–رفتاری هر دو بهعنوان روشهای کارآمد در بهبود مهارتهای حل مسئله دانشآموزان دارای اختلال یادگیری خاص مؤثر شناخته شدند. بااینحال، بازیدرمانی شناختی–رفتاری تأثیر قویتر و پایدارتری در ارتقاء توانایی حل مسئله نشان داد و میتواند بهعنوان مداخلهای مناسب در محیطهای آموزشی و توانبخشی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افکار ارجاعی، انعطافپذیری شناختی و تحمل پریشانی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری (CBT) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر افکار ارجاعی، انعطافپذیری شناختی و تحمل پریشانی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روششناسی: این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مراجعهکننده به مراکز روانشناسی شهر تهران در سال ۱۴۰۴ بود. از میان آنان ۴۵ نفر بهصورت در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری CBT، ACT و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه افکار ارجاعی اهرینگ، سیاهه انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال (۲۰۱۰) و پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) بود. مداخله CBT بر اساس الگوی ویلهلم و استکیتی (۲۰۰۶) و مداخله ACT طبق پروتکل داهل و همکاران (۲۰۱۴) طی ۸ جلسه اجرا شد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) در نرمافزار SPSS-24 تحلیل گردید. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد بین گروهها در متغیرهای افکار ارجاعی، انعطافپذیری شناختی و تحمل پریشانی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.05). هر دو مداخله CBT و ACT نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری موجب کاهش افکار ارجاعی و افزایش انعطافپذیری شناختی و تحمل پریشانی شدند. بااینحال، میانگینها نشان دادند که اثربخشی CBT در بهبود متغیرهای مورد مطالعه بیش از ACT بود. نتیجهگیری: یافتهها نشان دادند که هر دو رویکرد CBT و ACT میتوانند در بهبود شاخصهای شناختی و هیجانی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر باشند. این دو درمان از طریق اصلاح الگوهای فکری ناکارآمد و ارتقای پذیرش روانشناختی میتوانند موجب بهبود انعطافپذیری شناختی و افزایش تحمل پریشانی شوند. بنابراین، استفاده از این دو رویکرد بهویژه CBT در درمان بیماران مبتلا به افسردگی اساسی توصیه میشود.
ارائه الگوی مدل ساختاری بیموبایلهراسی بر اساس احساس تنهایی با میانجیگری پریشانی روانشناختی در دانشجویان
هدف: هدف پژوهش حاضر تبیین مدل ساختاری بیموبایلهراسی بر اساس احساس تنهایی با نقش میانجی پریشانی روانشناختی در بین دانشجویان بود. روششناسی: این پژوهش از نوع توصیفی–همبستگی و مبتنی بر مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشکده تعلیم و تربیت اسلامی، گروه روانشناسی و مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در نیمسال دوم سال تحصیلی 1403–1404 بود. بر اساس مبانی نظری کلاین، حجم نمونه 250 نفر تعیین شد و با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب گردید. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامه بیموبایلهراسی یلدریام و کوریا (2015)، پرسشنامه احساس تنهایی راسل (1996) و پرسشنامه پریشانی روانشناختی کسلر و همکاران (2002) بودند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 23 تحلیل شدند و برازش مدل با شاخصهایی نظیر χ²/df، GFI، AGFI، CFI، NFI و RMSEA ارزیابی گردید. یافتهها: نتایج نشان داد که احساس تنهایی تأثیر مثبت و معناداری بر پریشانی روانشناختی دارد (β = 0.59, p ≤ 0.001) و پریشانی روانشناختی نیز به طور معنادار بیموبایلهراسی را پیشبینی میکند (β = 0.65, p ≤ 0.001). همچنین، احساس تنهایی تأثیر مستقیم و مثبت بر بیموبایلهراسی داشت (β = 0.47, p ≤ 0.001). تحلیل بوتاستراپ نشان داد اثر غیرمستقیم احساس تنهایی بر بیموبایلهراسی از طریق پریشانی روانشناختی معنادار است (β = 0.38, p ≤ 0.001). شاخصهای برازش مدل (χ²/df = 2.258، GFI = 0.99، CFI = 0.97، RMSEA = 0.071) نشاندهنده برازش مطلوب مدل بودند. نتیجهگیری: احساس تنهایی بهصورت مستقیم و از طریق میانجیگری پریشانی روانشناختی در افزایش بیموبایلهراسی در میان دانشجویان نقش دارد. نتایج نشان میدهد که مداخلات آموزشی و روانشناختی که بر کاهش احساس تنهایی و پریشانی روانی متمرکز هستند، میتوانند راهبردی مؤثر برای کاهش بیموبایلهراسی و ارتقای سلامت روان در محیطهای دانشگاهی باشند.
مقایسه طرحوارههای هیجانی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن شدید و خفیف با و بدون پذیرش درد
هدف: هدف این پژوهش، مقایسه طرحوارههای هیجانی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن عضلانی و اسکلتی بر اساس شدت درد و میزان پذیرش درد بود. روششناسی: پژوهش حاضر از نوع پسرویدادی (علی–مقایسهای) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعهکننده به کلینیک درد بیمارستان رسول اکرم تهران در بهار ۱۴۰۳ بود. از میان مراجعان، ۱۶۰ نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در چهار گروه ۴۰ نفری بر اساس شدت درد (شدید/خفیف) و میزان پذیرش درد (با پذیرش/بدون پذیرش) طبقهبندی شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه دردهای مزمن (محمدیان، ۱۳۷۴)، پرسشنامه پذیرش درد مزمن (مسگریان، ۱۳۹۰)، پرسشنامه طرحوارههای هیجانی (لیهی و همکاران، ۲۰۱۹) و مقیاس افکار خودکشی (محمدیفر و همکاران، ۱۳۹۶) بودند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد شدت درد و پذیرش درد اثر معناداری بر افکار خودکشی و طرحوارههای هیجانی دارند (p < 0.01). بیماران دارای درد شدید و بدون پذیرش درد، نمرات بالاتری در طرحوارههای هیجانی منفی و افکار خودکشی داشتند. اثر متقابل شدت درد و پذیرش درد نیز معنادار بود؛ به این معنا که افزایش پذیرش درد در بیماران با درد شدید باعث کاهش چشمگیر افکار خودکشی و ارزیابی منفی هیجانات شد. همچنین، شیوع افکار خودکشی در گروه درد شدید و بدون پذیرش ۴۰٪ و در سایر گروهها حدود ۱۰٪ گزارش شد. نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهد که شدت درد و میزان پذیرش درد نقش تعیینکنندهای در تنظیم هیجانی و بروز افکار خودکشی در بیماران مزمن دارند. ارتقای پذیرش درد و مداخلات شناختی–هیجانی مبتنی بر اصلاح طرحوارههای ناسازگار میتواند در کاهش افکار خودکشی و بهبود سلامت روان بیماران مبتلا به درد مزمن مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر آثار سوگ و استرس والدگری همسران شهید مدافع حرم
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر آثار سوگ و استرس والدگری در همسران شهید مدافع حرم بود. روششناسی: این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی همسران شهید مدافع حرم ساکن تهران در سال 1403 بود که فهرست آنان از بنیاد شهید دریافت گردید. از بین 100 نفر واجد شرایط، 30 نفر از طریق نمونهگیری هدفمند بر اساس نمرات بالا در مقیاسهای سوگ و استرس والدگری انتخاب و بهصورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروههای آزمایش به ترتیب تحت درمان متمرکز بر هیجان (12 جلسه 120 دقیقهای) و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی (8 جلسه 150 دقیقهای) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه آثار سوگ هوگان (2001) و پرسشنامه استرس والدگری بری و جونز (1995) بود. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) در نرمافزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که هر دو مداخله درمانی بهطور معناداری موجب کاهش آثار سوگ (F=50.28, η²=0.715, p<0.001) و استرس والدگری (F=5.92, η²=0.228, p<0.01) نسبت به گروه کنترل شدند. آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد تفاوت معناداری میان دو گروه مداخله وجود ندارد (p>0.05)، به این معنا که اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش آثار سوگ و استرس والدگری مشابه بود. نتیجهگیری: یافتهها نشان دادند که هر دو رویکرد درمانی هیجانمدار و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش آثار سوگ و استرس والدگری مؤثرند و میتوانند بهعنوان رویکردهای مکمل در بهبود سازگاری روانی و کاهش پیامدهای منفی سوگ در همسران شهدا مورد استفاده قرار گیرند.
دربارهی مجله
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمودر(لینک)
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
- جنبه های روان شناختی و روان فیزیولوژیکی بیمار یهای مزمن
- استرس، اضطراب و مکانیزم های دفاعی
- مدل های رفتاری، شناختی و اجتماعی مرتبط با روان درمانی
- فرایندهای روانی و تداوم اختلالات روانی و بیماری های تهدید کننده سلامت روان
- مداخلات روان شناختی در درمان بیماری های تهدید کننده سلامتی
- مطالعات با روش شناسی کیفی و ترکیبی در حوزه روان شناسی و روان درمانی
- توسعه مطالعات میان رشته ای در حوزه سلامت
- توجه، ادارک،حافظه، کارکردهای اجرایی، بازتوانی شناختی
- مدل ها و فرایندهای شناختی در اختلال های هیجانی.
