هدف: هدف از پژوهش حاضر، پیشبینی نشانههای وسواس جبری بر اساس حساسیت اضطرابی و نقصهای شناختی بود.
روشها و مواد: این مطالعه توصیفی-همبستگی بر روی ۴۰۰ شرکتکننده بزرگسال ساکن تهران انجام شد که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده و بر مبنای جدول مورگان و کرجسی انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس نشانههای وسواس جبری (OCI-R)، مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI-3) و پرسشنامه نقصهای شناختی (CFQ) استفاده شد. دادهها با نرمافزار SPSS-27 و با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین حساسیت اضطرابی و نشانههای وسواس جبری (r=.54, p<.01) و بین نقصهای شناختی و نشانههای وسواس جبری (r=.48, p<.01) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که حساسیت اضطرابی (β=.42, p<.001) و نقصهای شناختی (β=.36, p<.001) پیشبینیکنندههای معنادار نشانههای وسواس جبری هستند و مدل کلی قادر به تبیین ۳۴ درصد از واریانس نشانههای وسواس جبری بود (R²=.34).
نتیجهگیری: حساسیت اضطرابی و نقصهای شناختی نقش معناداری در پیشبینی شدت نشانههای وسواس جبری دارند؛ بنابراین مداخلات درمانی باید به بهبود این مؤلفهها توجه ویژه داشته باشند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش نشانههای اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی در پیشبینی واکنشپذیری بین فردی بود.
روشها و مواد: مطالعه حاضر به شیوه توصیفی-همبستگی انجام شد. نمونهای شامل 380 نفر از بزرگسالان ساکن تهران بر اساس جدول مورگان و کرجسی انتخاب شد. ابزارهای گردآوری دادهها شامل مقیاس واکنشپذیری بین فردی (IRI)، مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز (LSAS) و مقیاس پریشانی هیجانی کسلر (K10) بودند. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه با نرمافزار SPSS-27 صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین نشانههای اضطراب اجتماعی و واکنشپذیری بین فردی (r=-0.46، p<0.01) و بین پریشانی هیجانی و واکنشپذیری بین فردی (r=-0.41، p<0.01) رابطه منفی معناداری وجود داشت. مدل رگرسیون چندگانه معنادار بود (F=66.21، p<0.01) و نشانههای اضطراب اجتماعی (β=-0.37، p<0.01) و پریشانی هیجانی (β=-0.29، p<0.01) به طور معناداری واکنشپذیری بین فردی را پیشبینی کردند.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان میدهد که سطوح بالاتر اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی با واکنشپذیری بین فردی پایینتر همراه است، بنابراین در مداخلات روانشناختی برای بهبود روابط بین فردی توجه به این متغیرها ضروری است.
هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش پیشبین سوگیری شناختی در نشانههای وسواسی-اجباری با میانجیگری باورهای فراشناختی در نوجوانان شهر تهران بود. روششناسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود و بر روی ۳۹۵ دانشآموز دبیرستانی در شهر تهران انجام گرفت. نمونهگیری بهصورت خوشهای چندمرحلهای و بر اساس جدول مورگان انجام شد. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای استاندارد نشانههای وسواسی-اجباری (OCI-R)، سوگیری شناختی (CBQ)، و باورهای فراشناختی (MCQ-30) استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS-27 و مدلیابی معادلات ساختاری با AMOS-21 صورت گرفت. یافتهها: یافتهها نشان دادند که بین سوگیری شناختی و نشانههای وسواسی-اجباری رابطه معنادار وجود دارد (β = 0.31، p < 0.001) و همچنین سوگیری شناختی بهطور مثبت باورهای فراشناختی را پیشبینی میکند (β = 0.45، p < 0.001). باورهای فراشناختی نیز پیشبینیکننده معنادار نشانههای وسواسی-اجباری بودند (β = 0.48، p < 0.001). مسیر غیرمستقیم از سوگیری شناختی به نشانههای وسواسی-اجباری از طریق باورهای فراشناختی معنادار بود (β = 0.22). مدل پژوهش برازش مناسبی داشت (χ²/df = 2.16، RMSEA = 0.054، CFI = 0.96). نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نقش همزمان سوگیری شناختی و باورهای فراشناختی را در شدت علائم وسواسی-اجباری تأیید میکند و نشان میدهد که مداخلات بالینی مؤثر باید بر اصلاح ساختارهای فراشناختی در کنار شناختهای تحریفشده تمرکز داشته باشند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله پردازش هیجانی بر بهبود کارکرد شناختی و کاهش پریشانی روانشناختی در بزرگسالان بود. روششناسی: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری پنجماهه بود. شرکتکنندگان شامل ۳۰ فرد بزرگسال ساکن تهران بودند که بهصورت داوطلبانه انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام ۱۵ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش در ده جلسه ۹۰ دقیقهای مداخله پردازش هیجانی شرکت کرد، در حالیکه گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. دادهها با استفاده از پرسشنامه نارساییهای شناختی (CFQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری جمعآوری شدند. تحلیل آماری با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS-27 انجام شد. یافتهها: یافتهها نشان داد که اثر اصلی گروه بر کارکرد شناختی معنادار بود (F(1,28)=15.46, p=.001, η²=.35) و گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بهبود قابل توجهی در عملکرد شناختی نشان داد. همچنین اثر گروه بر پریشانی روانشناختی نیز معنادار گزارش شد (F(1,28)=18.97, p<.001, η²=.40) و گروه آزمایش کاهش معناداری در سطح پریشانی تجربه کرد. آزمون بونفرونی نشان داد که تغییرات در مراحل پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون در هر دو متغیر معنادار بود، ولی بین پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد که مداخله پردازش هیجانی میتواند بهعنوان روشی مؤثر در بهبود عملکرد شناختی و کاهش پریشانی روانشناختی مورد استفاده قرار گیرد و این اثرات تا پنج ماه پس از درمان نیز پایدار باقی میماند.
هدف: هدف این پژوهش، تعیین تاثیر همدلی عاطفی بر کیفیت روابط زناشویی با نقش میانجیگری صمیمیت بود.
روششناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش و ماهیت در زمره پژوهشهای توصیفی همبستگی مبتنی بر مدلیابی معادلات ساختاری قرار داشت. جامعهآماری این پژوهش دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بودند که بر اساس قاعده موجود در مدلیابی معادلات ساختاری 242 پرسشنامه از طریق نمونه گیری در دسترس جمع آوری شد. ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش پرسش نامههای صمیمیت زوجین ووندن و برتمن (۱۹۹۵)، کیفیت روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995)، همدلی مهرابیان و اپستین (1972) بود. تجزیه وتحلیل دادهها که از طریق نرم افزار ایموس صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که همدلی عاطفی هم به طور مستقیم و هم از طریق صمیمیت برکیفیت روابط زناشویی تاثیر دارد. (05/0 > p).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش میتوان از همدلی و صمیمیت به عنوان عوامل موثر بر کیفیت روابط زناشویی نام برد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین ویژگیهای روانسنجی مقیاس پریشانی شکست عاطفی میباشد.
روششناسی: پژوهش حاضر یک پژوهش مقطعی-توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان دارای تجربه شکست عاطفی شهرستان ساری بودند، که از بین آنها 406 دانشجو بهعنوان نمونه با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این مطالعه مقیاس پریشانی شکست عاطفی (BDS)، پرسشنامه ضربه عشق (LTI)، پرسشنامه تنظیم هیجان شناختی نسخه 18 سوالی (CERQ-18)، پرسشنامه پذیرش و عمل نسخه 10 سوالی (AAQ-II) و نسخه 10 سوالی پرسشنامه افکار تکرارشونده (RTQ-10) بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نسخه 24 نرمافزار SPSS، و روشهای آماری آلفایکرونباخ، تحلیل عاملی اکتشافی و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، مقیاس پریشانی شکست عاطفی از ساختار تک عاملی و ضریب همسانی درونی 94/0 برخوردار بود؛ به علاوه ضریب پایایی حاصل از روش بازآزمایی 81/0 به دست آمد. همچنین، این ابزار با پرسشنامه ضربه عشق، پرسشنامه افکار تکرارشونده، با خرده مقیاس راهبردهای ناسازگارانه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و با خرده مقیاس اجتناب از تجارب هیجانی پرسشنامه پذیرش و عمل همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس راهبردهای سازگارانه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و با خرده مقیاس کنترل زندگی پرسشنامه پذیرش و عمل همبستگی منفی معنادار نشان داد، که این نتایج روایی همگرا و واگرای آنرا تایید نمود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدست آمده، میتوان نتیجه گرفت که به نظر میرسد مقیاس پریشانی شکست عاطفی در جمعیت ایرانی دارای اعتبار و روایی مطلوب بوده، و میتواند به عنوان ابزاری مفید جهت سنجش شدت پریشانی ناشی از شکست عاطفی مورد استفاده قرار گیرد.
هدف: هدف این پژوهش، پیشبینی بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک اوتیسم بر اساس خودمهارگری و خودشناسی انسجامی بود.
روششناسی: این پژوهش از نوع توصیفی-پیمایشی و با هدف کاربردی انجام شد. جامعه آماری شامل 100 نفر از مادران کودکان اوتیسم شهر تهران بود که با روش نمونهگیری طبقهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای استاندارد بهزیستی روانشناختی ریف (2002)، خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (2008) و خودمهارگری تانجنی و همکاران (2004) استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای همبستگی و رگرسیون چندگانه انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد بین بهزیستی روانشناختی، خودمهارگری و خودشناسی انسجامی در مادران دارای کودک اوتیسم ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. مدل رگرسیونی پژوهش تأیید شد و ضریب تعیین تعدیلشده 0.864 به دست آمد که بیانگر آن است که 86.4 درصد تغییرات بهزیستی روانشناختی توسط این دو متغیر پیشبینی میشود. همچنین، تاثیر خودمهارگری بر بهزیستی روانشناختی نسبت به خودشناسی انسجامی قویتر بود.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش اهمیت نقش خودمهارگری و خودشناسی انسجامی را در ارتقای بهزیستی روانشناختی مادران کودکان دارای اوتیسم نشان میدهد. برنامههای مداخلهای با هدف تقویت این ویژگیها میتوانند به بهبود کیفیت زندگی این مادران کمک کنند.
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تابآوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضربآهنگ شناختی کند بود.
روششناسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل شامل کلیه دانشآموزان مقطع ابتدایی پسر 9 تا 12 ساله مبتلا به ضربآهنگ شناختی کند شهر تبریز در سال 1402 بود. حجم نمونه شامل 45 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب شده و در گروههای آزمایش و گواه جایگماری شدند. برای گروه آزمایشی اول آموزش تابآوری طی 10 جلسه 45 دقیقهای در طول چهار هفته و برای گروه آزمایشی دوم، آموزش تنظیم شناختی هیجان طی 10 جلسه 45 دقیقهای در طول چهار هفته اجرا شد. در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ضربآهنگ شناختی کند، مقیاس پردازش هیجانی و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس بود. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش تابآوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضربآهنگ شناختی کند تاثیر دارد (05/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو روش درمانی در پردازش هیجانی و اضطراب تفاوت معنیداری وجود ندارد (05/0p>).
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش اهمیت استفاده از مداخلات روانشناختی هدفمند مانند آموزش تابآوری و تنظیم شناختی هیجان را در بهبود مؤلفههای هیجانی کودکان با ضربآهنگ شناختی کند نشان میدهد و بر لزوم توجه به این کودکان در برنامههای آموزشی تأکید دارد.
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمود.
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
تعداد دورهها
3
تعداد شمارهها
11
درصد پذیرش
24