هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای شفقت به خود در رابطه بین انعطافپذیری شناختی و بهزیستی روانشناختی در زنان ورزشکار بود. روششناسی: روش تحقیق توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان ورزشکار ثبتنامشده در باشگاههای شهر بجنورد در نیمه دوم سال 1403 (n=980) بود. نمونهگیری بهصورت خوشهای انجام شد و 269 نفر انتخاب گردیدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامههای انعطافپذیری شناختی دنیس و وندر وال (2010)، بهزیستی روانشناختی تنانت و همکاران (2007) و شفقت به خود رئیس و همکاران (2011) بودند. دادهها با نرمافزار AMOS نسخه 26 تحلیل شد. یافتهها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد مدل مفهومی از برازش مطلوب برخوردار است. انعطافپذیری شناختی تأثیر مستقیم معناداری بر شفقت به خود (β=0.296, p<0.001) و بهزیستی روانشناختی (β=0.298, p<0.001) دارد. همچنین، شفقت به خود بر بهزیستی روانشناختی اثر مستقیم معناداری دارد (β=0.112, p=0.047). نتایج تحلیل بوتاستراپ نیز حاکی از آن بود که شفقت به خود نقش میانجی بین انعطافپذیری شناختی و بهزیستی روانشناختی ایفا میکند (β=0.033, p<0.01). نتیجهگیری: پژوهش حاضر اهمیت شفقت به خود بهعنوان سازهای میانجی در ارتقاء بهزیستی روانشناختی زنان ورزشکار را نشان میدهد. افزایش انعطافپذیری شناختی میتواند از طریق بهبود شفقت به خود منجر به افزایش سلامت روان در این گروه شود. نتایج بر ضرورت طراحی مداخلات آموزشی مبتنی بر شفقت به خود برای بهبود سلامت روان زنان ورزشکار تأکید دارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی گروهدرمانی وجودی و گروهدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج بود. روششناسی: مطالعه حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. ۷۵ نفر از دانشجویان ورودی مهرماه ۱۴۰۲ دانشگاه آزاد اسلامی واحد الهیه مشهد بهصورت در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه ۲۵ نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. گروه درمانی وجودی در قالب ۱۰ جلسه و گروه درمانی پذیرش و تعهد در قالب ۸ جلسه گروهی برگزار شد. ابزار پژوهش، مقیاس احساس تنهایی UCLA بود. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس تکمتغیره و چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین گروهها از نظر کاهش احساس تنهایی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.01). هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری در احساس تنهایی نشان دادند و این کاهش در هر دو مرحله پسآزمون و پیگیری حفظ شد. همچنین، مقایسه میانگینها نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری نسبت به گروه درمانی وجودی داشت. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان میدهد که هر دو رویکرد درمانی میتوانند در کاهش احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج مؤثر باشند، اما مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد کارایی بیشتری دارد. بر این اساس، میتوان از این روشها در برنامههای مشاوره و سلامت روان دانشگاهی بهره گرفت.
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و درمان فعالسازی رفتاری (BAT) بر تنظیم هیجان و تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ بود. روششناسی: این مطالعه به شیوه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ مراجعهکننده به مراکز بهداشتی شهر تهران بود. از میان داوطلبان، ۶۰ نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ۲۰ نفره (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) جای گرفتند. گروههای آزمایشی به ترتیب تحت درمان ACT و BAT به مدت ۸ جلسه دو ساعته قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تنظیم هیجانی و پرسشنامه تبعیت از درمان بود. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط و آزمونهای تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که هر دو گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل بهبود معناداری در متغیرهای تنظیم هیجان و تبعیت از درمان داشتند (p<0.001). با این حال، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در هر دو متغیر بهطور معناداری بیشتر از درمان فعالسازی رفتاری بود. این برتری در مرحله پیگیری نیز پایدار باقی ماند. همچنین در گروه کنترل هیچ تغییر معناداری مشاهده نشد. نتیجهگیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در مقایسه با درمان فعالسازی رفتاری تأثیر بیشتری بر بهبود تنظیم هیجان و افزایش تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ دارد. استفاده از این درمان میتواند بهعنوان یک رویکرد مؤثر در ارتقاء مراقبت روانشناختی بیماران دیابتی توصیه شود.
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه وابستگی به فضای مجازی و افت تحصیلی با نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی در دانش آموزان بود.
روششناسی: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، کلیه دانش اموزان دختر پایه سوم متوسطه دوم ناحیه 2 ساری بود که بنا بر استعلام از معاونت آموزشی اداره آموزش و پرورش ناحیه 2 ساری، برابر با 950 نفر بود که در سال تحصیلی 1404-1403 مشغول به تحصیل بودند. برای تعیین حجم نمونه آماری با استفاده از جدول کرجسی و مورگان برابر با 265 نفر به دست آمد. از پرسشنامه وابستگی به فضای مجازی صادقزاده و همکاران (1397)، افت تحصیلی موسوی پناه و همکاران (1394)، خودتنظیمی هیجانی هافمن و کاشدان (2010) برای گردآوری دادهها استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون کلموگروف- اسمیرنف، آزمون همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS و Smart PLS استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد اثر مستقیم وابستگی به فضای مجازی بر خودتنظیمی هیجانی با ضریب مسیر (518/0) و (925/3= t)، اثر مستقیم خودتنظیمی هیجانی بر افت تحصیلی با ضریب مسیر (540/0) و (069/2= t) و اثر مستقیم وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی با ضریب مسیر (601/0) و (665/5 = t) معنادار و مثبت است و با توجه به این نتایج رابطه بین متغیرهای پژوهش تأیید میشود. مقدار ضریب اثر غیرمستقیم وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی برابر 880/0 است که نشان میدهد نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی در رابطۀ بین وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی معنیدار است.
نتیجهگیری: به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که مداخلات آموزشی و روانشناختی با هدف تقویت مهارتهای خودتنظیمی هیجانی میتوانند نقش مهمی در کاهش وابستگی به فضای مجازی و بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان ایفا کنند. آموزش مهارتهای تنظیم هیجان در برنامههای درسی و مشاورهای مدارس میتواند یکی از راهبردهای مؤثر در این زمینه باشد. همچنین آگاهسازی والدین و معلمان نسبت به این پیوند میتواند آنان را در حمایت مؤثرتر از دانشآموزان یاری رساند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیشبینی بهزیستی روانشناختی دانشجویان بر اساس اضطراب مرگ، احساس تنهایی، معنای زندگی و آرزوها انجام شد.
روششناسی: روش این پژوهش توصیفی-همبستگی بود. 168 نفر از دانشجویان دانشگاههای شهر تهران به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به ابزارهای پژوهش شامل فرم کوتاه مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (RSPWB-SF)، مقیاس اضطراب مرگ تمپلر (TDAS)، مقیاس احساس تنهایی (LS)، پرسشنامۀ معنای زندگی (MLQ) و شاخص آرزو (AI) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون استاندارد چندمتغیره و با نرمافزار SPSS-23 تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بین بهزیستی روانشناختی دانشجویان با اضطراب مرگ (33/0- = R)، احساس تنهایی (23/0- = R) و آرزوهای بیرونی (35/0- = R) رابطه منفی و معنادار و با معنای زندگی (25/0 = R) و آرزوهای درونی (42/0 = R) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (01/0 > P). همچنین، احساس تنهایی، معنای زندگی و آرزوهای درونی به طور معناداری توانستند بهزیستی روانشناختی دانشجویان را پیشبینی کنند. مدل پژوهش، 29 درصد واریانس بهزیستی روانشناختی را تبیین کرد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای به دست آمده میتوان نتیجه گرفت که برای افزایش بهزیستی روانشناختی دانشجویان، توجه به دغدغههای وجودی آنها حائز اهمیت است.
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه اضطراب کرونا و سلامت روان با میانجیگری خوشبینی و انعطافپذیری روانشناختی بود.
روششناسی: این پژوهش از نوع کمی و روش تحقیق در این پژوهش همبستگی از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، افراد 18 تا ۶۰ساله ساکن در شهر اصفهان در سال 1400 بودند که از این میان، تعداد 384 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامههای اضطراب کروناویروس (CDAS)، نسخه تجدیدنظر شده آزمون جهتگیری زندگی (LOT – R) (خوشبینی) شییر و کارور، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) و پرسشنامه پذیرش و عمل (نسخه دوم) جمعآوری شد. برای تحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه به شیوه گامبهگام و روش مدلسازی معادلات ساختاری با بهرهگیری از نرمافزارهای SPSS و AMOS استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر، بیانگر آن بود که اضطراب کرونا دارای ضریب رگرسیونی معنادار در پیشبینی سلامت روان است، همچنین اضطراب کرونا با میانجیگری انعطافپذیری روانشناختی توانست سلامت روان را به شکل معناداری بهصورت غیرمستقیم پیشبینی کند. در نهایت اضطراب کرونا با اثرگذاری مستقیم بر انعطافپذیری روانشناختی و اثرگذاری غیرمستقیم بر خوشبینی با میانجیگری انعطافپذیری روانشناختی توانست سلامت روان را به طور معناداری پیشبینی کند.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر میتواند در حوزة سلامت روان به پژوهشگران، سیاستگذاران و درمانگران جهت حمایتهای روانی اجتماعی در دوران همهگیری کرونا یاری رساند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی یک مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه مثلث عشق استرنبرگ بر صمیمیت زناشویی در بستر استفاده از فناوریهای دیجیتال است. روششناسی: این مطالعه از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پنجماهه با گروه کنترل بود. نمونه شامل ۳۰ زن متأهل ساکن تهران بود که بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام ۱۵ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش در ده جلسه ۹۰ دقیقهای آموزش روانشناختی شرکت کرد. ابزار اندازهگیری، مقیاس صمیمیت زناشویی بود و دادهها با تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافتهها: یافتهها نشان داد که بین گروههای آزمایش و کنترل در نمرات صمیمیت زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.001). میانگین نمرات گروه آزمایش از مرحله پیشآزمون به پسآزمون افزایش چشمگیری یافت و در مرحله پیگیری نیز حفظ شد. نتایج آزمون بونفرونی نیز معناداری تفاوت بین مراحل مختلف را در گروه آزمایش تأیید کرد. نتیجهگیری: مداخله مبتنی بر نظریه استرنبرگ منجر به افزایش معنادار صمیمیت زناشویی و پایداری آن در بلندمدت شد. این نتایج نشان میدهد آموزشهای ساختاریافته در حوزه مهارتهای ارتباطی دیجیتال و هیجانی میتواند کیفیت روابط زناشویی را در دوران دیجیتال بهبود بخشد.
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی مدل ساختاری حافظه کاذب بر اساس ذهنیتهای طرحوارهای و سوگیری توجه با نقش میانجیگر عاطفه مثبت و منفی در بیماران مبتلا به اختلالات خلقی بود. روششناسی: روش پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدلیابی معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران زن و مرد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی بود که در بازه زمانی ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ به مراکز روانپزشکی مراجعه کرده بودند. از میان این جامعه، ۲۰۰ نفر با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری دادهها شامل تکلیف حافظه کاذب (رودیگر و مکدرموت، 1995)، پرسشنامه ذهنیتهای طرحوارهای یانگ (یانگ و همکاران، 2008)، پرسشنامه سوگیری توجه (وودی و همکاران، 1997)، و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) بود. تحلیل دادهها با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری و نرمافزارهای SPSS و AMOS انجام گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که ذهنیتهای طرحوارهای و سوگیری توجه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم (از طریق عاطفه مثبت و منفی) بر حافظه کاذب اثر معناداری دارند (P<0.01). همچنین، عاطفه منفی نقش تقویتکننده و عاطفه مثبت نقش تعدیلکنندهای در شکلگیری حافظه کاذب ایفا کردند (P<0.01). نتیجهگیری: این یافتهها بر اهمیت عوامل شناختی و هیجانی در بروز تحریفهای حافظه در بیماران خلقی تأکید دارند و میتوانند مبنایی برای طراحی مداخلات درمانی مؤثر بهمنظور کاهش تحریفهای شناختی و بهبود عملکرد حافظه فراهم سازند.
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمود.
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
تعداد دورهها
3
تعداد شمارهها
11
درصد پذیرش
24