کاربست نظریه برخاسته از دادهها در تبیین فرآیند اقبال عمومی به روانشناسی کاذب: ارائه یک نظریه میانی
کلمات کلیدی:
روانشناسی کاذب, شبکههای اجتماعی, روانشناسنما, آسیبهای روانشناسی کاذب, نظریه برخاسته از دادههاچکیده
هدف: در پژوهش حاضر تلاش شدهاست تا فرآیند افزایش گرایش عمومی به استفاده از خدمات روانشناسی کاذب در جامعه را جهت ارائه راهکار شناسایی کند.
روششناسی: بدینمنظور از روش نظریه برخاسته از دادهها-طرح نظاممند استفاده شد. دادهها با استفاده از فن مصاحبه نیمهساختارمند با 24 نفر از خبرگان و اطلاعرسانها که از طریق نمونهگیری هدفمند انتخاب شده بودند، گردآوری شده و مبتنی بر شیوه سه مرحلهای کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل گردید.
یافتهها: پس از انجام کدگذاری باز و استخراج 476 کد باز این کدها یکبار دیگر مرور شده و بر اساس شباهتها و تفاوتها با هم ترکیب، ادغام و یا حذف شدند و در نهایت 113 کد نهایی باقی ماند. 113 کد نهایی به 79 زیرمقوله و 16 مقوله طبقهبندی شد که در قالب الگوی پارادایمی افزایش اقبال عمومی به خدمات روانشناسی کاذب نشان داده شد. ابعاد ششگانه این الگو شامل مقوله محوری (سطحینگری اجتماعی شده، ظاهر فریبنده، سوءاستفاده از اطلاعات ناکافی افراد جامعه)، شرایط علّی (ضعف عملکرد جامعه روانشناسی و سازمانهای مرتبط، جذابیت خدمات روانشناسی کاذب، دسترسیپذیری خدمات روانشناسی کاذب)، عوامل زمینهای (گسترش نفوذ خدمات روانشناسی کاذب در فضای مجازی، تمایل مردم به دریافت خدمات روانشناسی زودبازده، ویژگیهای مخاطبان روانشناسی کاذب)، عوامل مداخلهگر (عوامل اقتصادی، باورهای اجتماعی)، راهبردها (انفعال، سوءاستفاده متخصصان، نادیدهانگاری مسائل ایجادشده درپی رواج روانشناسی کاذب) و تبعات (تنزل سطح فرهنگ جامعه، تضعیف جایگاه روانشناسی، کاهش سطح سلامت روان اجتماع) است.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد که روانشناسی کاذب صرفاً در حیطه نام برخی از افراد معرفیشده محدود نمیشود و به مجموعه فعالیتهای فریبنده، عامهپسند و پایشگریزی اطلاقمیگردد که در سایه ابهام، موازیکاری، کمکاری متولیان و ناآگاهی مخاطبان، ضمن کمتوجهی به اصول حرفهای، اخلاقی و ارزشهای بنیادین، به ارائه مجموعهای گسترده، ظاهرپسند و سلیقهای از فعالیتهای روانشناختی ـ مشاورهای میپردازد.