هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه وابستگی به فضای مجازی و افت تحصیلی با نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی در دانش آموزان بود.
روششناسی: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، کلیه دانش اموزان دختر پایه سوم متوسطه دوم ناحیه 2 ساری بود که بنا بر استعلام از معاونت آموزشی اداره آموزش و پرورش ناحیه 2 ساری، برابر با 950 نفر بود که در سال تحصیلی 1404-1403 مشغول به تحصیل بودند. برای تعیین حجم نمونه آماری با استفاده از جدول کرجسی و مورگان برابر با 265 نفر به دست آمد. از پرسشنامه وابستگی به فضای مجازی صادقزاده و همکاران (1397)، افت تحصیلی موسوی پناه و همکاران (1394)، خودتنظیمی هیجانی هافمن و کاشدان (2010) برای گردآوری دادهها استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون کلموگروف- اسمیرنف، آزمون همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS و Smart PLS استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد اثر مستقیم وابستگی به فضای مجازی بر خودتنظیمی هیجانی با ضریب مسیر (518/0) و (925/3= t)، اثر مستقیم خودتنظیمی هیجانی بر افت تحصیلی با ضریب مسیر (540/0) و (069/2= t) و اثر مستقیم وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی با ضریب مسیر (601/0) و (665/5 = t) معنادار و مثبت است و با توجه به این نتایج رابطه بین متغیرهای پژوهش تأیید میشود. مقدار ضریب اثر غیرمستقیم وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی برابر 880/0 است که نشان میدهد نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی در رابطۀ بین وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی معنیدار است.
نتیجهگیری: به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که مداخلات آموزشی و روانشناختی با هدف تقویت مهارتهای خودتنظیمی هیجانی میتوانند نقش مهمی در کاهش وابستگی به فضای مجازی و بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان ایفا کنند. آموزش مهارتهای تنظیم هیجان در برنامههای درسی و مشاورهای مدارس میتواند یکی از راهبردهای مؤثر در این زمینه باشد. همچنین آگاهسازی والدین و معلمان نسبت به این پیوند میتواند آنان را در حمایت مؤثرتر از دانشآموزان یاری رساند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیشبینی بهزیستی روانشناختی دانشجویان بر اساس اضطراب مرگ، احساس تنهایی، معنای زندگی و آرزوها انجام شد.
روششناسی: روش این پژوهش توصیفی-همبستگی بود. 168 نفر از دانشجویان دانشگاههای شهر تهران به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به ابزارهای پژوهش شامل فرم کوتاه مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (RSPWB-SF)، مقیاس اضطراب مرگ تمپلر (TDAS)، مقیاس احساس تنهایی (LS)، پرسشنامۀ معنای زندگی (MLQ) و شاخص آرزو (AI) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون استاندارد چندمتغیره و با نرمافزار SPSS-23 تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بین بهزیستی روانشناختی دانشجویان با اضطراب مرگ (33/0- = R)، احساس تنهایی (23/0- = R) و آرزوهای بیرونی (35/0- = R) رابطه منفی و معنادار و با معنای زندگی (25/0 = R) و آرزوهای درونی (42/0 = R) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (01/0 > P). همچنین، احساس تنهایی، معنای زندگی و آرزوهای درونی به طور معناداری توانستند بهزیستی روانشناختی دانشجویان را پیشبینی کنند. مدل پژوهش، 29 درصد واریانس بهزیستی روانشناختی را تبیین کرد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای به دست آمده میتوان نتیجه گرفت که برای افزایش بهزیستی روانشناختی دانشجویان، توجه به دغدغههای وجودی آنها حائز اهمیت است.
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه اضطراب کرونا و سلامت روان با میانجیگری خوشبینی و انعطافپذیری روانشناختی بود.
روششناسی: این پژوهش از نوع کمی و روش تحقیق در این پژوهش همبستگی از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، افراد 18 تا ۶۰ساله ساکن در شهر اصفهان در سال 1400 بودند که از این میان، تعداد 384 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامههای اضطراب کروناویروس (CDAS)، نسخه تجدیدنظر شده آزمون جهتگیری زندگی (LOT – R) (خوشبینی) شییر و کارور، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) و پرسشنامه پذیرش و عمل (نسخه دوم) جمعآوری شد. برای تحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه به شیوه گامبهگام و روش مدلسازی معادلات ساختاری با بهرهگیری از نرمافزارهای SPSS و AMOS استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر، بیانگر آن بود که اضطراب کرونا دارای ضریب رگرسیونی معنادار در پیشبینی سلامت روان است، همچنین اضطراب کرونا با میانجیگری انعطافپذیری روانشناختی توانست سلامت روان را به شکل معناداری بهصورت غیرمستقیم پیشبینی کند. در نهایت اضطراب کرونا با اثرگذاری مستقیم بر انعطافپذیری روانشناختی و اثرگذاری غیرمستقیم بر خوشبینی با میانجیگری انعطافپذیری روانشناختی توانست سلامت روان را به طور معناداری پیشبینی کند.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر میتواند در حوزة سلامت روان به پژوهشگران، سیاستگذاران و درمانگران جهت حمایتهای روانی اجتماعی در دوران همهگیری کرونا یاری رساند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر بازیهای رایانهای بر هیجانهای پیشرفت و انگیزش تحصیلی در میان دانشآموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر تهران با نقش میانجی راهبردهای شناختی بود.
روششناسی: این پژوهش از نوع کاربردی و با روش توصیفی-همبستگی (تحلیل مسیر) انجام شده است. جامعه آماری شامل دانشآموزان پسر دوره اول متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۰–۱۳۹۹ بود. نمونهگیری به روش تصادفی خوشهای چندمرحلهای انجام گرفت و ۳۵۶ نفر از چهار مدرسه پسرانه در منطقه ۶ شهر تهران انتخاب شدند. پس از پالایش دادهها، ۳۱۵ پرسشنامه معتبر تحلیل شد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر، پرسشنامه هیجانات پیشرفت پکران، پرسشنامه راهبردهای شناختی داوسون و مک اینری، و پرسشنامه محققساخته برای سنجش زمان بازی بود. دادهها با آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و تحلیل میانجیگری به روش بوتاستروپ (هایس) تحلیل شدند.
یافتهها: بین استفاده از بازیهای رایانهای با هیجانات مثبت (r = -0.18)، انگیزش درونی (r = -0.23)، انگیزش بیرونی (r = -0.17)، راهبرد سازماندهی (r = -0.25) و بسط معنایی (r = -0.27) رابطه منفی و معنادار مشاهده شد. همچنین بین بازیهای رایانهای و هیجانات منفی رابطه مثبت معنادار وجود داشت (r = 0.22). نتایج رگرسیون نشان داد بازیهای رایانهای پیشبینیکننده منفی برای انگیزش درونی (β = -0.097، p = 0.041) و پیشبینیکننده مثبت برای هیجانات منفی (β = 0.158، p = 0.004) بودند. راهبرد سازماندهی نقش میانجی معناداری بین بازی و هیجانات مثبت (اثر غیرمستقیم = -0.13، p = 0.02)، هیجانات منفی (0.06، p = 0.04) و انگیزش درونی (-0.14، p = 0.02) ایفا کرد، اما در رابطه با انگیزش بیرونی معنادار نبود (p = 0.12).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد استفاده مفرط از بازیهای رایانهای بهطور مستقیم و غیرمستقیم (از طریق کاهش راهبردهای شناختی) بر هیجانات تحصیلی و انگیزش دانشآموزان تأثیر منفی دارد.
هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش صمیمیت زناشویی، خودانسجامی و بهزیستی روانشناختی والدین در پیشبینی امنیت روانی فرزندان پسر دوره دوم متوسطه بود.
روششناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشآموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی جاری بود که 357 نفر از آنها با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (فرم کوتاه)، مقیاس صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون، پرسشنامه خودانسجامی قربانی و همکاران، و پرسشنامه امنیت روانی مازلو (فرم کوتاه) بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان تحلیل شد.
یافتهها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که میان صمیمیت زناشویی، خودانسجامی و بهزیستی روانشناختی والدین با امنیت روانی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد. این سه متغیر توانستند بهطور مشترک 46 درصد از واریانس امنیت روانی را پیشبینی کنند. در این میان، خودانسجامی قویترین پیشبینیکننده امنیت روانی فرزندان بود (β=0.359، p<0.0001)، و پس از آن بهزیستی روانشناختی (β=0.326، p=0.001) و صمیمیت زناشویی (β=0.270، p<0.0001) قرار گرفتند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد که سلامت روانی، انسجام درونی و کیفیت روابط زناشویی والدین نقش مهمی در ارتقاء امنیت روانی نوجوانان ایفا میکنند. این یافتهها ضرورت توجه به آموزشهای خانوادهمحور، مشاوره زناشویی و ارتقاء مهارتهای روانشناختی والدین را در برنامههای سلامت روان کودکان برجسته میکند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش بازسازی شناختی بر دلزدگی تحصیلی و اهمالکاری تحصیلی دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر بابل بود.
روششناسی: این مطالعه به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی ۱۴۰۲.۱۴۰۳ بود که از میان آنها ۳۰ نفر بهصورت در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دلزدگی تحصیلی پکران (۲۰۰۲) و پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (۱۹۸۴) بود. گروه آزمایش در ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای آموزش بازسازی شناختی مبتنی بر مدل بک شرکت کردند. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تکمتغیری انجام گرفت.
یافتهها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش بازسازی شناختی تأثیر معناداری بر کاهش دلزدگی تحصیلی (F=62.435, p<0.001, η²=0.351) و اهمالکاری تحصیلی (F=58.324, p<0.001, η²=0.210) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل داشته است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش، آموزش بازسازی شناختی میتواند بهعنوان یک مداخله مؤثر در کاهش دلزدگی و اهمالکاری تحصیلی در میان دانشآموزان مورد استفاده قرار گیرد و به بهبود عملکرد تحصیلی و سلامت روانی آنان کمک کند.
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر بر هوش سیال دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهر تهران بود.
روششناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری دادهها در زمره پژوهشهای شبه آزمایشی با الگوی پیش آزمون پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوره دوم ابتدایی (10 تا 12 سال) شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود. تعداد 40 نفر از این دانش آموزان با روش خوشهای مرحلهای انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گردآوری دادهها با آزمون چندوجهی هوش سیال ماهر (MMFIT) صورت گرفت. گروه آزمایش بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر را طی 14 جلسه 90 دقیقهای دریافت کردند. گروه کنترل در این فاصله مداخلهای دریافت نکردند. تجزیه و تحلیل دادهها با تحلیل واریانس آمیخته چندمتغیره و نرم افزار SPSS نسخه 27 انجام شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بسته مداخله روانی-تربیتی هوش متبلور ماهر بر ابعاد هوش سیال (22/0=h2 تا 83/0=h2) تأثیر معناداری دارد (001/0>P).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر بر افزایش هوش سیال (ادراک، استدلال، توجه، حافظه و سرعت پردازش) کودکان 10 تا 12 سال موثر است و میتواند به عنوان یک مداخله اثربخش در این گروه سنی مورد استفاده قرار گیرد.
هدف: هدف این پژوهش بررسی و مقایسه اختلالات جنسی ناشی از مصرف بوپرونورفین و اپیوم در افراد وابسته به مواد مخدر بود.
روششناسی: این پژوهش بهصورت مرور نظاممند طراحی شده است. دادهها با جستجوی مقالات علمی منتشرشده در پایگاههای معتبری همچون PubMed، Scopus، Web of Science و Google Scholar گردآوری شدند. کلمات کلیدی مانند Buprenorphine، Opium، Sexual Dysfunction و Libido مورد استفاده قرار گرفتند. معیارهای ورود شامل مطالعات انسانی و حیوانی درباره اثرات این دو ماده بر عملکرد جنسی بوده و مطالعات دارای دادههای ناقص حذف شدند.
یافتهها: نتایج بررسیها نشان داد که هر دو ماده تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد جنسی دارند. بوپرونورفین با اثر بر گیرندههای اوپیوئیدی و کاهش سطح دوپامین و تستوسترون موجب کاهش میل جنسی، اختلال در نعوظ و ارگاسم میشود. در مقابل، اپیوم در مصرف کوتاهمدت ممکن است موجب افزایش موقت میل جنسی شود ولی در مصرف مزمن موجب کاهش تحریکپذیری، اختلالات ارگاسم، انزال و افت کیفیت اسپرم میشود. همچنین، اضطراب، افسردگی و استرس جنسی در میان مصرفکنندگان هر دو ماده شایع گزارش شده است.
نتیجهگیری: اختلالات جنسی ناشی از مصرف بوپرونورفین و اپیوم به دلایل هورمونی، روانی و عصبی، بهویژه در مصرف مزمن، میتواند تأثیرات پایداری بر سلامت جنسی افراد داشته باشد. شناخت تفاوتهای اثرگذاری این دو ماده برای انتخاب درمانهای مؤثرتر و مداخلات هدفمند در فرآیند ترک اعتیاد ضروری است.
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمود.
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
تعداد دورهها
3
تعداد شمارهها
11
درصد پذیرش
24