
دربارهی مجله
شماره کنونی
دوره 3 شماره 5 (1403): مجموعه مقالات رفتار و ذهن
چاپ شده:
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین ویژگیهای روانسنجی مقیاس پریشانی شکست عاطفی میباشد.
روششناسی: پژوهش حاضر یک پژوهش مقطعی-توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان دارای تجربه شکست عاطفی شهرستان ساری بودند، که از بین آنها 406 دانشجو بهعنوان نمونه با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این مطالعه مقیاس پریشانی شکست عاطفی (BDS)، پرسشنامه ضربه عشق (LTI)، پرسشنامه تنظیم هیجان شناختی نسخه 18 سوالی (CERQ-18)، پرسشنامه پذیرش و عمل نسخه 10 سوالی (AAQ-II) و نسخه 10 سوالی پرسشنامه افکار تکرارشونده (RTQ-10) بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نسخه 24 نرمافزار SPSS، و روشهای آماری آلفایکرونباخ، تحلیل عاملی اکتشافی و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، مقیاس پریشانی شکست عاطفی از ساختار تک عاملی و ضریب همسانی درونی 94/0 برخوردار بود؛ به علاوه ضریب پایایی حاصل از روش بازآزمایی 81/0 به دست آمد. همچنین، این ابزار با پرسشنامه ضربه عشق، پرسشنامه افکار تکرارشونده، با خرده مقیاس راهبردهای ناسازگارانه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و با خرده مقیاس اجتناب از تجارب هیجانی پرسشنامه پذیرش و عمل همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس راهبردهای سازگارانه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و با خرده مقیاس کنترل زندگی پرسشنامه پذیرش و عمل همبستگی منفی معنادار نشان داد، که این نتایج روایی همگرا و واگرای آنرا تایید نمود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدست آمده، میتوان نتیجه گرفت که به نظر میرسد مقیاس پریشانی شکست عاطفی در جمعیت ایرانی دارای اعتبار و روایی مطلوب بوده، و میتواند به عنوان ابزاری مفید جهت سنجش شدت پریشانی ناشی از شکست عاطفی مورد استفاده قرار گیرد.
هدف: هدف این پژوهش، پیشبینی بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک اوتیسم بر اساس خودمهارگری و خودشناسی انسجامی بود.
روششناسی: این پژوهش از نوع توصیفی-پیمایشی و با هدف کاربردی انجام شد. جامعه آماری شامل 100 نفر از مادران کودکان اوتیسم شهر تهران بود که با روش نمونهگیری طبقهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای استاندارد بهزیستی روانشناختی ریف (2002)، خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (2008) و خودمهارگری تانجنی و همکاران (2004) استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای همبستگی و رگرسیون چندگانه انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد بین بهزیستی روانشناختی، خودمهارگری و خودشناسی انسجامی در مادران دارای کودک اوتیسم ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. مدل رگرسیونی پژوهش تأیید شد و ضریب تعیین تعدیلشده 0.864 به دست آمد که بیانگر آن است که 86.4 درصد تغییرات بهزیستی روانشناختی توسط این دو متغیر پیشبینی میشود. همچنین، تاثیر خودمهارگری بر بهزیستی روانشناختی نسبت به خودشناسی انسجامی قویتر بود.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش اهمیت نقش خودمهارگری و خودشناسی انسجامی را در ارتقای بهزیستی روانشناختی مادران کودکان دارای اوتیسم نشان میدهد. برنامههای مداخلهای با هدف تقویت این ویژگیها میتوانند به بهبود کیفیت زندگی این مادران کمک کنند.
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تابآوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضربآهنگ شناختی کند بود.
روششناسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل شامل کلیه دانشآموزان مقطع ابتدایی پسر 9 تا 12 ساله مبتلا به ضربآهنگ شناختی کند شهر تبریز در سال 1402 بود. حجم نمونه شامل 45 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب شده و در گروههای آزمایش و گواه جایگماری شدند. برای گروه آزمایشی اول آموزش تابآوری طی 10 جلسه 45 دقیقهای در طول چهار هفته و برای گروه آزمایشی دوم، آموزش تنظیم شناختی هیجان طی 10 جلسه 45 دقیقهای در طول چهار هفته اجرا شد. در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ضربآهنگ شناختی کند، مقیاس پردازش هیجانی و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس بود. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش تابآوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضربآهنگ شناختی کند تاثیر دارد (05/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو روش درمانی در پردازش هیجانی و اضطراب تفاوت معنیداری وجود ندارد (05/0p>).
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش اهمیت استفاده از مداخلات روانشناختی هدفمند مانند آموزش تابآوری و تنظیم شناختی هیجان را در بهبود مؤلفههای هیجانی کودکان با ضربآهنگ شناختی کند نشان میدهد و بر لزوم توجه به این کودکان در برنامههای آموزشی تأکید دارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر، تبیین مدل سازگاری زناشویی بر اساس درستکاری اخلاقی و معنویت، با میانجیگری انعطافپذیری شناختی و نقش تعدیلگر عمر زندگی زناشویی بود.
روششناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل تمام زوجین ساکن تهران در سال 1403 بود. نمونهگیری به روش تصادفی خوشهای انجام شد و شامل 453 مرد و 453 زن بود. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامههای سازگاری زناشویی اسپانیر (1986)، التزام به اخلاق جعفری روشن (1395)، معنویت شریفی و همکاران (1392)، و انعطافپذیری شناختی دنیس و وندورال (2010) بود. دادهها با استفاده از همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری در نرمافزارهای SPSS-21 و AMOS-7 تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد مدل مفهومی پژوهش از برازش مناسبی برخوردار بود (RMSEA=0.074، GFI=0.952). بین درستکاری اخلاقی و معنویت با سازگاری زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود داشت. همچنین، درستکاری اخلاقی و معنویت از طریق انعطافپذیری شناختی بر سازگاری زناشویی اثر غیرمستقیم معناداری داشتند. نقش تعدیلگر عمر زناشویی نیز در روابط بین متغیرها تأیید شد.
نتیجهگیری: درستکاری اخلاقی و معنویت از طریق افزایش انعطافپذیری شناختی، میتوانند به بهبود سازگاری زناشویی کمک کنند و این روابط با توجه به طول عمر زناشویی دستخوش تغییر میشوند. تقویت این ابعاد در برنامههای مشاورهای میتواند در ارتقاء رضایت زناشویی مؤثر باشد.
هدف: این مطالعه با هدف بررسی ادغام و پیامدهای هوش مصنوعی در شیوههای درمانی معاصر انجام شده است.
روششناسی: در این پژوهش مروری ابتدا جستجوی مقالات انگلیسی و فارسی زبان نمایه شده در فاصله سالهای 2015 تا 2025 در پایگاههای اطلاعاتی معتبر ملی و بین المللی شامل SID, PubMed, Science Direct, Web of Science و نیز موتور جستجوی Google Scholarبا استفاده از واژگان کلیدی روان درمانی، هوش مصنوعی، اختلالات روانی،شیوههای درمانی معاصر،اینترنت صورت گرفت. مقالات بازیابی و مرور شدند، سپس پیامدهای هوش مصنوعی در شیوههای درمانی معاصر استخراج و تحلیل گردید. در انجام این مطالعه اسنادی کلیه موارد اخلاقی شامل استناد بیطرفانه، اصالت متون و حفظ امانتداری رعایت شده است.
یافتهها: این رویکرد میتواند شکاف موجود در استفاده از فناوریهای هوش مصنوعی در مقایسه با سلامت جسمی را پر کرده و نقش مهمی در بهبود سلامت روان ایفا کند.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که تحقیقات بیشتری برای ارزیابی عوامل تعدیلکننده و تغییرات روان درمانی با ادغام هوش مصنوعی برای کارایی بیشتر آن مورد نیاز است. لذا، بر اساس مرور انجام شده یک دستور کار تحقیقاتی آینده پیشنهاد میشود تا بستری برای پژوهشهای بیشتر در جامعه ایران در این زمینه ایجاد گردد.
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر اضطراب آشکار و پنهان و نشانههای افسردگی در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد بود.
روششناسی: پژوهش حاضر کاربردی از نوع روش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از زنان هم وابستهی دارای همسر معتاد شهر تهران که در 3 ماهه نخست سال 1403 به مراکز گروههای خودیاری مراجعه کردهاند و طی یک مصاحبه اولیه از لحاظ برخورداری شرایط ورود به نمونه آماری مورد گزینش قرار گرفته اند. نمونه پژوهش حاضر عبارت است از 30 نفر که به روش نمونهگیری در دسترس و تقسیم آنها به دو گروه 15 نفری بر مبنای گزینش تصادفی بود. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامههای اضطراب حالت و صفت اشپیل برگر و همکاران (1983)، افسردگی بک و پرسشنامه هموابستگی دیر و رابرت (2000) استفاده شده است. دادهها از طریق تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل دادههای مربوط به پژوهش نشانداد که درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح اضطراب آشکار و پنهان در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد به میزان 51/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p). همچنین، درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح نشانههای افسردگی در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد به میزان 26/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p). نهایتا، درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح اضطراب آشکار و پنهان و نشانههای افسردگی در زنان هموابستهی دارای همسر معتاد به میزان 71/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p).
نتیجه گیری: یافتههای پژوهش نشان داد که کاربرد مصاحبه انگیزشی بر کاهش اضطراب آشکار و پنهان و نشانههای افسردگی در زنان هموابسته دارای همسر معتاد تأثیر معناداری دارد. این مداخله میتواند به عنوان رویکردی کارآمد در بهبود سلامت روانی و ارتقای کیفیت زندگی این گروه محسوب شود و پیامدهای مفیدی داشته باشد.
هدف: شادکامی یکی از متغیرهای برگرفته از روانشناسی مثبتنگر است که نقش موثری در بهبود بسیاری از ویژگیهای روانشناختی دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرمایه روانشناختی با شادکامی با نقش واسطهای عملکرد خانواده انجام شد.
روش و مواد: مطالعه حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود. جامعه پژوهش همه پرستاران متأهل بیمارستانهای شهر کرمانشاه در سال 1399 بودند. حجم نمونه 75 نفر در نظر گرفته شد که این تعداد با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. ابزارهای این مطالعه شامل پرسشنامههای سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، 2007)، شادکامی آکسفورد (آرگایل و لو، 1990) و سنجش عملکرد خانواده مکمستر (اپستاین و همکاران، 1983) بودند. دادههای پژوهش حاضر با روشهای ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرمافزار SPSS-22 تحلیل شدند.
یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد که سرمایه روانشناختی شامل امیدواری، تابآوری، خوشبینی و خودکارآمدی با شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران رابطه مثبت و معنادار داشتند (05/0P<). همچنین، سرمایه روانشناختی نقش موثری در پیشبینی شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران نداشت (05/0P>)، اما توانست نقش موثری در پیشبینی ترکیب شادکامی و عملکرد خانواده آنان داشته باشد (001/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش، ارتقای سرمایه روانشناختی از طریق کارگاههای آموزشی نقش موثری در بهبود ترکیب شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بدرفتاری روانشناختی و تمایزیافتگی خود و اضطراب اجتماعی با نقش واسطهای انعطافپذیری روانشناختی انجام شد. روششناسی: این یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری شامل تمامی افراد بزرگسال زن و مرد با میانگین سنی ۱۸-۴۰ سال مراجعه کننده به کلینیک درمانی مهر البرز و کلینیک دانشگاه تهران واقع در استان تهران بین سالهای ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول جرسی و مورگان تعداد ۱۴۸ نفر برآورد و نمونهها به روش نمونهگیری هدفمند و با توجه به معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از ۴ پرسشنامه استاندارد شامل: پرسشنامه مقیاس بدرفتاری روانشناختی (AMI24)، مقیاس تمایزیافتگی خود (DSI)، مقیاس انعطافپذیری روانشناختی (CFI)، مقیاس اضطراب اجتماعی (LSAS) جمعآوری شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (معادلات ساختاری) انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-26 و نرم افزار Smart PLS-3.3 انجام شد. یافتهها: در این مطالعه ۱۴۸ نفر (۱۱۷ مرد، ۳۱ زن) مورد مطالعه قرار گرفتند که از این میان ۱/۷۹٪ آنها مرد بودند. همچنین از نظر سطح تحصیلات ۷/۲۷٪ افراد دارای سطح تحصیلات زیر دیپلم، ۵۲٪ دیپلم و ۳/۲۰٪ آنها دارای سطح تحصیلات کاردانی بودند. بر اساس نتایج مقدار R2 برای اضطراب اجتماعی (۶۶۹/۰) و انعطافپذیری روانشناختی (۳۱۸/۰) بسیار بالا بود. اثر غیرمستقیم تمایزیافتگی خود روی اضطراب اجتماعی از طریق انعطافپذیری روانشناختی (۳۷۱/۲t=، ۲۱۴/۰=ضریب بتا) معنیدار است. همچنین بدرفتاری روانشناختی بر انعطافپذیری روانشناختی (۹۶/۱t>، ۸۰۳/۵=ضریب بتا) اثر مثبت و معنیداری دارد. بدرفتاری روانشناختی با ضریب بتا استاندارد ۸۰۳/۵ دارای تاثیر معنیدار مثبت بر انعطافپذیری روانشناختی است (۹۶/۱<t). همچنین انعطافپذیری روانشناختی با ضریب بتا استاندارد ۸۲۵/۵ تاثیر معنیدار مثبت بر اضطراب اجتماعی دارد (۹۶/۱<t). مقدار t غیرمستقیم حاصل از آزمون سوبل برای سنجش معناداری میانجی ۱۱۱/۴ بود. بحث و نتیجهگیری: تمایزیافتگی میتواند بر بدرفتاری روانشناختی و انعطافپذیری روانشناختی تاثیر مثبت داشته باشد. همچنین انعطافپذیری روانشناختی میتواند رابطه تمایزیافتگی و بدرفتاری روانشناختی را میانجیگری نماید.
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمود.
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
تعداد دورهها
3
تعداد شمارهها
11
درصد پذیرش
24