مدلیابی انگیزه بارداری بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده با میانجیگری اضطراب بارداری
هدف: انگیزه و گرایش به بارداری یکی از متغیرهای مهم در آمار تولد فرزندان در هر جامعهای از جمله جامعه ایران محسوب میشود. بنابراین، هدف این پژوهش مدلیابی انگیزه بارداری بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده با میانجیگری اضطراب بارداری بود. روششناسی: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه این پژوهش زنان 20 تا 45 ساله فاقد فرزند منطقه 6 شهر تهران در سال 1403 بودند. نمونه نهایی این مطالعه پس از حذف پرسشنامههای مفقوده 464 نفر بودند که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه انگیزه بارداری (میلر، 1995)، پرسشنامه تجدیدنظرشده الگوهای ارتباطی (کرنشاو و همکاران، 2016) و پرسشنامه اضطراب بارداری (وندنبورگ، 1990) بودند. دادههای این پژوهش با روش مدلیابی معادلات ساختاری در نرمافزارهای SPSS23 و LISREL8.8 تحلیل شدند. یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مدل انگیزه بارداری بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده با میانجیگری اضطراب بارداری برازش مناسبی داشت. در این مدل، الگوهای ارتباطی خانواده بر اضطراب بارداری اثر مستقیم و مثبت و بر انگیزه بارداری اثر مستقیم و منفی و اضطراب بارداری بر انگیزه بارداری اثر مستقیم و منفی داشت (05/0P<). همچنین، الگوهای ارتباطی خانواده با میانجیگری اضطراب بارداری بر انگیزه بارداری اثر غیرمستقیم و معناداری نداشت (05/0P>). نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش میتوان گفت که بهبود الگوهای ارتباطی خانواده و کاهش اضطراب بارداری نقش موثری در افزایش انگیزه بارداری داشت.
بررسی نقش سبکهای دلبستگی و ترومای کودکی در پیشبینی گرایش به مصرف دخانیات با نقش میانجی سازمان شخصیت
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش سبکهای دلبستگی و ترومای کودکی در پیشبینی گرایش به مصرف دخانیات با تأکید بر نقش میانجی سازمان شخصیت در بین دانشجویان و بزرگسالان جوان بود. روششناسی: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان و بزرگسالان ۱۸ تا ۳۰ ساله مصرفکننده دخانیات در شهر تهران در سال ۱۴۰۴ بود. نمونهای ۲۰۰ نفره به روش در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ترومای کودکی (CTQ)، پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسالان و پرسشنامه سازمان شخصیت بود. دادهها با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی، آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرمافزارهای SPSS نسخه ۲۶ و AMOS نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد ترومای کودکی (β=0.34)، دلبستگی اجتنابی (β=0.21) و دلبستگی مضطرب (β=0.28) اثر مستقیم مثبت و معناداری بر گرایش به مصرف دخانیات دارند، در حالیکه دلبستگی ایمن (β=−0.23) و سازمان شخصیت (β=−0.35) اثر مستقیم منفی و معناداری بر آن داشتند. همچنین، ترومای کودکی و سبکهای دلبستگی ناایمن از طریق کاهش سازمان شخصیت بهطور غیرمستقیم گرایش به مصرف دخانیات را پیشبینی کردند. شاخصهای برازش مدل نیز مناسب بود (χ²/df=1.71، RMSEA=0.054، CFI=0.95). نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهند که تجارب آسیبزای کودکی و سبکهای دلبستگی ناایمن میتوانند از طریق تضعیف سازمان شخصیت، خطر گرایش به مصرف دخانیات را افزایش دهند، در حالیکه سبک دلبستگی ایمن و سازمان شخصیت منسجم نقش محافظتی ایفا میکنند. تقویت انسجام شخصیت و ارتقای سبکهای دلبستگی ایمن میتواند به عنوان اهداف کلیدی در برنامههای پیشگیری و درمان اعتیاد به دخانیات مدنظر قرار گیرد.
ارائه مدل ساختاری پیشبینی آشفتگی شناختی بر اساس حافظه فعال شناختی و هیجانی در دانشآموزان با کاستی توجه و بیشفعالی
هدف: این پژوهش با هدف ارائه و آزمون یک مدل ساختاری برای پیشبینی آشفتگی شناختی بر مبنای مؤلفههای حافظه فعال شناختی و هیجانی در دانشآموزان دارای نشانههای کاستی توجه و بیشفعالی انجام شد. روششناسی: پژوهش حاضر کاربردی و از نظر روش، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر و پسر ۱۵ تا ۱۶ ساله دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴ بود. نمونهگیری به روش خوشهای چندمرحلهای تصادفی انجام و ۲۵۰ دانشآموز با استفاده از پرسشنامه غربالگری SNAP-IV انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامه آشفتگی شناختی، مجموعه آزمون حافظه فعال شناختی (حافبک) و پرسشنامه حافظه فعال هیجانی بود. دادهها با آزمونهای همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی تأییدی و مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد حافظه فعال شناختی و حافظه فعال هیجانی هر دو پیشبینیکننده معنادار آشفتگی شناختی در دانشآموزان با نشانههای کاستی توجه و بیشفعالی هستند. ضریب همبستگی بین حافظه فعال شناختی و آشفتگی شناختی 0.851- و ضریب تبیین 72.5% بود؛ همچنین بین حافظه فعال هیجانی و آشفتگی شناختی ضریب همبستگی 0.604- و ضریب تبیین 36.5% به دست آمد. مدل ساختاری برازش مطلوبی نشان داد (χ²/df<3، RMSEA<0.08). نتیجهگیری: ارتقای ظرفیت حافظه فعال شناختی و هیجانی میتواند به کاهش آشفتگی شناختی در نوجوانان با نشانههای کاستی توجه و بیشفعالی کمک کند. این مدل میتواند در طراحی برنامههای آموزشی و توانبخشی شناختی برای پیشگیری از پیامدهای منفی تحصیلی و روانشناختی این گروه مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی بیان هیجانی نوشتاری و رفتار درمانی عقلانی هیجانی در تنظیم هیجانی زنان نابارور
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی راهبرد بیان هیجانی نوشتاری و رفتار درمانی عقلانی هیجانی در بهبود تنظیم هیجان زنان نابارور بود. روششناسی: این مطالعه با طرح نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون–پسآزمون–پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور شهر تهران در سال 1402 بود که به مراکز ناباروری مراجعه کرده و توسط متخصصان نابارور تشخیص داده شده بودند. از میان آنان 45 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه آزمایش اول به مدت 8 جلسه 15 تا 30 دقیقهای تحت آموزش راهبردهای بیان هیجانی نوشتاری قرار گرفتند و گروه آزمایش دوم در 12 جلسه 60 دقیقهای آموزش رفتار درمانی عقلانی هیجانی شرکت کردند، در حالی که گروه کنترل در فهرست انتظار باقی ماند. ابزار جمعآوری داده پرسشنامه تنظیم هیجان گراس و جان (2003) بود. تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و نرمافزار SPSS-24 انجام گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد هر دو مداخله بیان هیجانی نوشتاری و رفتار درمانی عقلانی هیجانی نسبت به گروه کنترل منجر به بهبود معنادار مؤلفههای تنظیم هیجان شدند (05/0>P). آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که بین میانگین نمرات گروههای آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنادار وجود داشت. با این حال، تفاوت میانگین تغییرات بین دو گروه آزمایش از نظر آماری معنادار نبود (05/0<P). همچنین نتایج مرحله پیگیری بیانگر پایداری اثرات مداخلات در طول زمان بود. نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهد هر دو رویکرد بیان هیجانی نوشتاری و رفتار درمانی عقلانی هیجانی با بهرهگیری از تکنیکهای اختصاصی خود، توانستهاند مؤثرانه در بهبود تنظیم هیجان زنان نابارور نقش داشته باشند. این نتایج اهمیت مداخلات روانشناختی نوین در کنار درمانهای پزشکی ناباروری را برجسته میسازد و میتواند به ارتقای کیفیت زندگی این گروه از زنان کمک کند.
رابطه طرحوارههای ناسازگار اولیه، نگرش به خیانت زناشویی و احساس تنهایی در زوجین
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه، احساس تنهایی و نگرش به خیانت زناشویی و تحلیل نقش واسطهای احساس تنهایی در این ارتباط بود. روششناسی: پژوهش به روش توصیفی–همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل زوجینی بود که به مراکز مشاوره شهرکرد مراجعه کرده بودند. نمونهای ۱۵۵ نفری به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (1990)، مقیاس احساس تنهایی راسل، پپلاو و کاترونا (1980) و پرسشنامه نگرش به خیانت زناشویی واتلی (2006) بودند. دادهها با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری در نرمافزار SmartPLS تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد طرحوارههای ناسازگار اولیه پیشبینیکننده مستقیم و معنادار نگرش به خیانت زناشویی (β=0.503، p<0.001) و احساس تنهایی (β=0.497، p<0.001) هستند. همچنین، احساس تنهایی پیشبینیکننده نگرش به خیانت زناشویی (β=0.286، p=0.018) بود. مسیر غیرمستقیم از طریق احساس تنهایی نیز معنادار گزارش شد (β=0.142، p=0.033). شاخصهای برازش مدل نشاندهنده کفایت و اعتبار مدل مفهومی پژوهش بودند (R²=0.478، Q²=0.226، NFI=0.93، SRMR=0.076). نتیجهگیری: یافتهها حاکی از آن است که طرحوارههای ناسازگار اولیه هم به صورت مستقیم و هم از طریق احساس تنهایی نگرش به خیانت زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین، احساس تنهایی نقش واسطهای مهمی در تبیین رابطه میان طرحوارههای ناسازگار و نگرش به خیانت ایفا میکند و پرداختن به این دو متغیر میتواند در مداخلات مشاورهای و درمانی برای کاهش گرایش به خیانت زناشویی مؤثر باشد.
اثربخشی طرحوارهدرمانی بر ناگویی هیجانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی طرحوارهدرمانی بر کاهش ناگویی هیجانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود. روششناسی: پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعهکننده به کلینیک روانشناسی آرامش شهر ری در نیمه نخست سال 1403 بود. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، 45 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه 2 ساعته طرحوارهدرمانی شرکت کردند و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20) و پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS-27) بود. دادهها با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، آزمون لون، آزمون امباکس و تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تکمتغیره در نرمافزار SPSS 21 تحلیل شد. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که اثر گروه بر ترکیب متغیرهای وابسته معنادار است (Wilks’ Lambda = 0.41، F(2,41)=28.62، P<0.001، η²=0.56). همچنین نتایج تحلیلهای تکمتغیره نشان داد که بین دو گروه در پسآزمون در نمرات ناگویی هیجانی (F=28.62، P<0.001، η²=0.56) و عدم تحمل بلاتکلیفی (F=23.84، P<0.001، η²=0.51) تفاوت معنادار وجود دارد. تمامی مؤلفههای ناگویی هیجانی و عدم تحمل بلاتکلیفی نیز در گروه آزمایش بهطور معنادار کاهش یافتند (0.001>P). نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که طرحوارهدرمانی میتواند با اصلاح طرحوارههای ناسازگار اولیه، موجب کاهش قابل توجه ناگویی هیجانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شود و بهعنوان مداخلهای مؤثر در بهبود پردازش هیجانی و شناختی در این گروه به کار رود.
پیشبینی نگرانی از تصویر بدن بر اساس همجوشی شناختی با نقش میانجی اجتناب تجربهای
هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش همجوشی شناختی در پیشبینی نگرانی از تصویر بدن با در نظر گرفتن نقش میانجی اجتناب تجربهای در دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر کرج بود. روششناسی: این پژوهش کاربردی به روش پیمایشی و با رویکرد کمی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر کرج در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود. حجم نمونه با استفاده از نرمافزار SPSS Sample Power برابر با ۳۵۷ نفر و به شیوه نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شد. ابزار گردآوری دادهها شامل سه پرسشنامه استاندارد نگرانی از تصویر بدن، همجوشی شناختی، و پذیرش و عمل (نسخه دوم) بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و مدلیابی معادلات ساختاری در AMOS تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که همجوشی شناختی بر نگرانی از تصویر بدن اثر مستقیم مثبت و معناداری دارد (β=0.53, p<0.001). همچنین، همجوشی شناختی بر اجتناب تجربهای نیز اثر مثبت و معنادار داشت (β=0.47, p<0.001) و اجتناب تجربهای به طور مستقیم نگرانی از تصویر بدن را پیشبینی کرد (β=0.50, p<0.001). آزمون بوتاسترپ نشان داد اجتناب تجربهای نقش میانجی جزئی بین همجوشی شناختی و نگرانی از تصویر بدن ایفا میکند (p=0.008). شاخصهای برازش مدل از جمله RMSEA=0.07 و CFI=0.91 مطلوب گزارش شد. نتیجهگیری: همجوشی شناختی و اجتناب تجربهای هر دو از عوامل مهم در تبیین نگرانی از تصویر بدن محسوب میشوند. نقش میانجی اجتناب تجربهای بیانگر آن است که کاهش اجتناب تجربهای میتواند شدت تأثیر همجوشی شناختی بر نگرانی از تصویر بدن را کاهش دهد. یافتهها میتوانند مبنای طراحی مداخلات شناختی-رفتاری موج سوم برای بهبود تصویر بدن در نوجوانان دختر باشند.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر مشکلات خواب و تجربه درد در سالمندان
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر مشکلات خواب و تجربه درد در سالمندان بود. روششناسی: این تحقیق از نوع آزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون و گروه کنترل با پیگیری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام سالمندان شهر مشهد در سال 1403 بود که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده، 30 نفر انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت مداخله درمان شناختی-رفتاری قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و پرسشنامه درد مکگیل بودند. درمان شناختی-رفتاری با توجه به پروتکل رایت و همکاران (2006) در 8 جلسه 90 دقیقهای به صورت هفتگی اجرا شد. پس از پایان درمان، آزمودنیها دوباره پرسشنامهها را تکمیل کردند و پیگیری سهماهه انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری در کاهش مشکلات خواب و درد سالمندان مؤثر بوده و اثرات آن در پیگیری سه ماهه پایدار باقی ماند (05/0>p). نتیجهگیری: این پژوهش به تأثیر مثبت درمان شناختی-رفتاری بر بهبود کیفیت خواب و کاهش درد در سالمندان اشاره دارد و برای استفاده از این روش درمانی در مداخلات سالمندی توصیه میشود.
دربارهی مجله
به اطلاع پژوهشگران عزیز می رساند نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" موفق به اخذ نمایه پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) شد. (اطلاعات بیشتر)
نشریه "پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی" از تاریخ 1402/10/09تأیید اولیه کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را کسب و پس از ارزیابی رتبه علمی ب را کسب نمودر(لینک)
مجله «پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی» (PDMD) یک مجله علمی با دسترسی آزاد و داوری دوسو ناشناس است که مقالات اصیل، مرورها، ارتباطات کوتاه و گزارشهای علمی با استانداردهای علمی و اخلاقی بالا در حوزه روانشناسی، با تمرکز بر اختلالات خلقی و پویاییهای روانشناختی، منتشر میکند. این مجله چهار بار در سال به زبان فارسی توسط «انجمن هوش و استعداد ماهر» منتشر میشود و موضوعات علمی در زمینههای زیر را پوشش میدهد:
- جنبه های روان شناختی و روان فیزیولوژیکی بیمار یهای مزمن
- استرس، اضطراب و مکانیزم های دفاعی
- مدل های رفتاری، شناختی و اجتماعی مرتبط با روان درمانی
- فرایندهای روانی و تداوم اختلالات روانی و بیماری های تهدید کننده سلامت روان
- مداخلات روان شناختی در درمان بیماری های تهدید کننده سلامتی
- مطالعات با روش شناسی کیفی و ترکیبی در حوزه روان شناسی و روان درمانی
- توسعه مطالعات میان رشته ای در حوزه سلامت
- توجه، ادارک،حافظه، کارکردهای اجرایی، بازتوانی شناختی
- مدل ها و فرایندهای شناختی در اختلال های هیجانی.
